آب لنگرگاه فولاد آبی تر از سواحل بندرعباس است، انعکاس عظمت این نفتکش در آب، زیبایی آن را دو چندان کرده است، در حالا بالارفتن از پلههای آهنی هستیم که سلفی گرفتنها آغاز می شود، نمیشود این زیبایی و عظمت را ببینی و هوس سلفی گرفتن نکنی؛ سالها پیش اما….
بعد از چندین بار بالا و پایین رفتنها بالاخره به روی عرشه رسیدیم، نفت در حال انتقال بود و ما هم با گوشیهایمان علاقمندبه ثبت این لحظات. نماینده کاپیتان به استقبالمان آمد؛ “لطفا گوشیهایتان را خاموش کنید” لحظات نابی است و عکاسان حاضر نیستند از خیر این لحظه بگذرند. ” فلاش دوربین سبب به خطر افتادن مسائل ایمنی میشود” این را کاپیتان میگوید و از تیم خبری که وارد عرشه شدهاند میخواهد به مسائل امنیتی توجه کنند. مجید حصارکی جدی و محکم می گوید: ” حتی اگر بالاترین مقام هم بگوید عکاسی کنید؛ من اجازه نمیدهم امنیت نفتکش به خطر میافتد.” به قول خودش Safety.
اعتراف میکنم که نخستین بار بود وارد عرشه نفتکش میشدم برایم هم کمی عجیب بود که مسائل ایمنی آن هم در عرشه کشتی این همه مهم باشد. پیش از این در میدانهای نفتی و گازی چنین ایمنی را دیده بودم اما فکر می کردم عرشه نفتکش مستثناست و میتوانیم عکاسی کنیم. کاپیتان شوخی نداشت “لطفا گوشیهایتان را خاموش کنید” به تک تک ما نگاه کرد؛ گوشیها را خاموش کردیم. حس کردم بداخلاق است و با خبرنگاران کنار نمیآید؛” کارمان درآمد و نمیتوانیم مصاحبه خوبی داشته باشیم.” با ناراحتی با خودم صحبت کردم.
هنوز هم به دلیل خاموش کردن گوشی دلخوریم؛ وارد نفتکش میشویم.”بچهها از همه شما عذرمیخواهم؛ اینجا ایمنی حرف اول و آخر را میزند. نمیتوانیم ریسک کنیم” کاپیتان این را میگوید و توضیح می دهد که وقتی مخازن بارگیری میشوند روی آن گازی وجود دارد که برای انسان بسیار خطرناک است، همچنین به دلیل وجود گاز، عکاسی خطرناک و ممکن است عواقب دهشتناکی داشته باشد.” و بعداز گذشتن چند دقیقه می گوید: “می توانید گوشهایتان را روشن کنید.”
ناهار را میهمان کاپیتان هستیم و رستوران یکی از دپارتمانهای کشتی، نخستین مکانی است که از نزدیک میبینیم. وقتی ایمنی برقرار است او خوش اخلاق است و مهربان. به محض نشستن، دستور سرو غذا داده می شود، سوپش به عنوان پیش غذا عالی بود و غذای اصلی اش که شامل مرغ و خورش قیمه می شد بهتر از سوپش! شنیده بودم که غذاهایی که در مناطق عملیاتی و سکوها سرو می شود لذیذتراست اما از چیزی که تصور می کردم بهتر بود.
بعداز ناهار، کاپیتان مجید حصارکی ما را به اتاقش دعوت میکند؛ می خواهیم افسران هم حضور داشته باشند تا مصاحبه را انجام دهیم. میگوید: “با توجه به این که صبح امروز (یکم خردادماه) رسیدیم آنها خستهاند و نیاز است کمی استراحت کنند.” 15 ساعت طول کشید تا بارگیری نفت خام از نفتکش آستانه در بندرخارک انجام شود و 24 ساعت هم تخلیه آن زمان می برد. نفتکش آستانه برای رسیدن به بندرعباس 36 ساعت در راه بود. مقصد نفت خام سنگین هم پالایشگاه بندرعباس است.
چشمانش با این که خسته اند اما همچنان مراقب همه امور است. افسرانش بعد از بارگیری رفته اند تا استراحت کنند اما کاپیتان به رسم میهمان نوازی در جمع خبرنگاران مانده است و به سئوالات پاسخ می دهد. البته می گوید تا چند ساعت دیگر افسران هم به جمع ما می پیوندند، عجیب نیست!!!
وارد کابین کاپیتان می شویم. مبل 6 نفرهای دراتاقش خودنمایی میکند، یک مبل دو نفره در بالای اتاق، سمت چپ، مبل سه نفره و سمت راست یک مبل تک نفره قرار دارد. پنجره ای بالای مبل دونفره است که به راحتی می توان عرشه کشتی را با لولههای سبزرنگش دید. عکس دختر کوچولویی با لبخندی نمکین که برای پدر دلبری میکند با تعدادی کاردستی روی میز میان مبل دونفره و یک نفره خودنمایی می کند. “دخترم است و این کاردستیها را برای من درست کرده است.”آرشیدای کاپیتان حصارکی هفت ساله است و پدر را بعد از به دنیا آمدن برای ماندن برروی نفتکش بیتاب کرده است اما خودش می گوید: “بعد از دوماه ماندن در خانه، دلم برای نفتکش تنگ میشود، نه این که عادت باشد. عشق و علاقه است.”
دریانوردان چهارماه کار میکنند و 2 ماه استراحت. خورشید آریایی یا همان آرشیدا(نام دختر کاپیتان) هم دلتنگ پدر میشود. آیا چهار ماه، زمان زیادی برای دوری از خانواده نیست؟
کاپیتان دوری از خانواده، ایمنی، دزدان دریایی، عمق کم برخی مناطق، هوای خراب و … را برخی مشکلات دریانوردان اعلام میکند، اینها اما دلیل نمیشود او به جوانترها توصیه نکند وارد این شغل شوند، میگوید: درآمدش خوب است و در همه دنیا کسانی که در دریا کار می کنند تا حدودی راحت تر خرج میکنند که این طبیعی است چون کار دریانوردان 24 ساعته است و قاعدتا با کسی که از صبح می رود و عصر به خانه باز می گردد تفاوت دارد.
میگویم وقت آزادتان در کشتی چه می کنید؟ ” وقت آزاد زیادی ندارم اما زبان دانمارکی می خوانم.” سال 78 کارش را آغاز کرد و پس از 14 سال که افسرسوم، دوم و اول بوده است، کاپیتان شده است و حالا 4 و نیم سال است که به عنوان راهبر نیروهای جوانش خدمت می کند. درباره آنها می گوید: “دریانوردان و مهندسان ایرانی چیره دست تر از خارجیان هستند و کارهای خود را به نحو احسن انجام می دهند.” سادهتر هم می گوید: “هروقت خارجی ها خرابکاری می کنند مهندسان ایران آن را درست می کنند.”
مهندسان جوانی در این کشتی ها حضور دارند، جوانترین مهندس این کشتی متولد 69 و مهندس برق است که در موتورخانه این نفتکش در حال فعالیت است، موتورخانه، قلب کشتی است و مهندسان جوان، تعمیر و نگهداری ماشین آلات، نشتی لوله ها و … را بررسی و رفع و رجوع می کنند، سیستم رانش و تخلیه کشتی، پمپهای تخلیه، دیگ و توربین بخار، سیستم سرمایش کشتی. برخی قطعه های اصلی در موتورخانه هست که باتوجه به حیاتی بودنشان،برای هر قطعه اصلی سه قطعه مشابه در انبار کشتی نگهداری می شود.
مغزکشتی در بالاترین بخش کشتی قراردارد، رادارها، جی پی اس، نقشه الکترونیک ((ECDIC) و… آنجا هستند، افسردوم کاپیتان که متولد 66 است برایمان توضیح می دهد که اینجا “پل فرماندهی” است و کشتی از اینجا هدایت می شود، در این اتاق، صندلی بزرگی قرار دارد که به دلیل نو بودنش یکی از خبرنگاران برروی آن می نشیند تا عکسی به یادگار بگیرد که با تذکر افسر دوم کاپیتان مواجه می شود: ” اینجا جای کاپیتان است و کسی جز او نمی تواند برروی آن بنشیند.” انضباط در کشتی حرف اصلی را می زند و آنها تابع قوانین بین المللی اند. ما هم می پذیریم. افسر جوان پس از این تذکر بجا، درباره هر کدام از رادارها مختصری توضیح می دهد، تازه ازدواج کرده و دوری از زندگی تازه تشکیل شده اش آزارش می دهد، اهل شیراز است و می گوید وقتی در این رشته پذیرفته شده اطلاع چندانی از ماهیت آن نداشته و نمی دانسته دریانوردی چیست اما کارش را دوست دارد و می گوید “امنیتی که در ایران وجود دارد هیچ جای دنیا نیست.”
با راهنمایی افسر دوم به اتاق کنترل تخلیه نفت خام می رویم، چیزهای مثل کنتوربرق بردیوار این اتاق خودنمایی می کند، افسر شاغل در این اتاق هم توضیح می دهد: “این کشتی افزون بر 12 تانک اصلی، 2 تانک SLOP دارد.” نمودارها نشان می دهد که تاکنون چقدر از نفت خام تخلیه شده است، او هم جوان است، متولد 1367، می گوید: علاوه بر نفت خام سنگین می توان نفت خام سبک و میعانات گازی را نیز با این کشتی حمل کرد.
انبارغذا، اتاق رختشویی دیگر جاهای کشتی است که از نزدیک می بینیم، بیمارستان، سردخانه و استخرهم دارد، انبار غذا پراست، مسئول آن می گوید: “برای سه ماه ذخیره غذایی داریم.” مدت زمان نگهداری سبزی ها کمتر است و سعی می کنند سبزی های تازه خریداری کنند.
“آستانه” از قدیمی های ناوگان کشتیرانی است و با توجه به تعمیرات سالانه سالم است و نزدیک به استانداردهای روز. این کشتی اما کمتر به آبهای بین المللی می رود. اگر برود حداکثر تا هند، اما در زمانهای نه چندان دور تنها درآبهای مدیترانه تردد می کرد، مصرف سوخت این کشتی 40 تن است. سفارش ساخت نفتکش ایرانی همزمان با خرید آستانه به یک شرکت داخلی داده شده است؛ از آن روز، اما سالها می گذرد و هنوز هم خبری از نفتکش ایرانی نیست. آیا بالاخره نفتکش ایرانی در آبهای داخلی و بین المللی تردد می کند.
عکس یادگاری خبرنگاران با کاپیتان حصارکی و کارکنان کشتی در لنگرگاه فولاد بندرعباس، حسن ختام بازدیدمان از نفتکش آستانه است، نخستن بار در طول عمرم ساعت 6 شام می خورم، چون به رسم میزبانی کاپیتان از ما خواست شام را هم در کشتی صرف کنیم. او تا روی عرشه بدرقه مان می کند و وقتی در مقابل اصرارمان که نیازی نیست به خودتان زحمت دهید، روبرو می شود، با خنده می گوید: “می خواهم خیالم از بابت رفتنتان راحت شود!” دریانوردی کار سختی است. گاهی تنها دلخوشی شان طلوع و غروب خورشید دردریاست.
رویا خالقی