این بخشی از صحبتهای بهرام بهشتآیین، رئیس وقت امور حسابداری و مالی شرکت نفت فلات قاره ایران است که چهارم مهرماه سال ۹۱ در شانا منتشر شد و اکنون به مناسبت هفته دفاع مقدس، آن را بازنشر کردهایم:
پای صحبت دو مدیر شرکت نفت فلات قاره مینشینیم، به بهانه هفته دفاع مقدس. درود به ارواح پاک شهیدان سرآغاز کلامشان است و یاد آنان را بهانهای میدانند برای یادآوری زخمهایی که هشت سال بر پیکر ایران و ایرانی وارد شد.
نامش بهرام بهشتآیین است؛ میگوید دو سال پس از آغاز جنگ وارد شرکت نفت شده است. امروز بهعنوان رئیس، امور حسابداری و مالی شرکت نفت فلات قاره ایران را بهعهده دارد.
نخستین تصویرسازیهایش از تلاش کارکنان صنعت نفت در زمان جنگ سراسر رشادت را در ذهنم تداعی میکند. به خروج نیروهای خارجی از صنعت اشاره میکند و میگوید «با پیروزی انقلاب و رفتن خارجیها بار سنگینی بر دوش متخصصان داخلی گذاشته شد و هنوز از سنگینی این بار کم نشده بود که جنگ و حملات پی در پی به تأسیسات نفتی آغاز شد.»
«بسیاری از کارکنان در پی حملات هوایی و بمبارانها شهید میشدند و آنهایی که میماندند وقتی برای سوگ همقطارانشان نداشتند. باید برای حفظ تولید و جلوگیری از سرایت آتش از واحدی به واحد دیگر شبانهروز کار میکردند، چند برابر شرایط عادی با نیروهای بیشتر» کار شبانهروزی برای حفظ و حراست از درآمدهای کشور آن هم در شرایطی که هزینهها چند برابر گذشته افزایش یافته است.
نخستین خاطرهای که از جنگ برایم تعریف میکند، شیرین است؛ به شیرینی شربتی که خروسخوان یکی از روزهای عملیاتها با چشمانی بسته، اشتباهی با آن وضو گرفته است.
اما خاطره دوم که هر رزمندهای میتواند از جنگ در خاطر داشته باشد؛ شهادت همقطارانش بود. «اولین مرحله حضورم در عملیات بود. به منطقه کردستان اعزام شده بودیم و شبی از شبهای پرستاره منطقه بود، فرمانده آمد و از تکتک بچهها خداحافظی کرد و برای انجام مأموریتی راهی شد که ناگهان صدای شلیک گلولهها به هوا برخاست و ظرف کمتر از چند دقیقه متوجه شدیم که فرمانده و چند نفر دیگر از همراهانش توسط منافقان شهید شدهاند.»
مدتی مکث میکند و با لبخند به مصاحبه برمیگردد «هرچند فرمانده و چند نفر دیگر شهید شدند، اما شهادت آنها سبب شد تا در واکنش متقابل نیروهای خودی چند نفر از منافقان اسیر شوند.»
بهشتآیین دستهایش را جابهجا میکند. صدایش را کمی بالا میآورد و ادامه میدهد: «حقیقت ماجرا اینجاست که ما هنوز در جنگ هستیم. آن روزها جنگ تن به تن و رودررو بود، اما امروز درگیر جنگهای فرهنگی و اقتصادی هستیم.»
از پنجره بیرون نگاه میکند. انگار که صحنههایی پیاپی از نظرش رد میشود. آهی کوتاه میکشد «جنگی بهمراتب سختتر و دشوارتر از آنها.»
به اعتقاد او پایبندی به اصول دین و داشتن تعهد، دو اصل تأثیرگذار در روند جنگ تحمیلی بود که اوضاع را به نفع رزمندههای ما تغییر میداد و تأکید میکند «آنچه امروز از صنعت نفت باقی مانده، مرهون همین تعهدها و از جانگذشتگیهاست که متأسفانه در این روزگار کمتر دیده میشود.»
«بسیاری از آنهایی که دیروز صنعت نفت را در طول هشت سال حمله، بمب و خمپاره به امروز آوردهاند، در میان ما نیستند و چه خوب میشد اگر میتوانستیم فرهنگ تعهد را برای حراست از یادگار آنها به جوانان آموزش بدهیم.» این جمله را با افسوس فراوان میگوید زیرا معتقد است جوانان امروز با سطح تحصیلاتی و علمی بالاتر، تعهد گذشتگان را ندارند. به سالهای اولیه استخدام خود در فلات قاره اشاره میکند و از روزی میگوید که مدیرعامل وقت به کارکنان گفته توانایی پرداخت حقوق را ندارند، زیرا بخشی از تولید نفت در دریا با مشکل روبهرو و به دنبال آن درآمدها کم شده است. «ولی خیلیها ماندند، ماندند و تا جایی که میتوانستند از واحدهای عملیاتی پشتیبانی کردند.»