نفت خزر گرفتار حواشی گاز چالوس
اخیراً گزارشی از سوی اویل پرایس در خصوص میدان گازی چالوس منتشر شد که تعجب کارشناسانی را که از چند و چون اوضاع میدانهای نفتی و گاز ایران در شمال مطلعاند برانگیخت. این بار اول نیست که اویل پرایس گزارشهایی بدون پشتوانه علمی در مورد ایران مطرح میکند و اگر در دفعات اول این گمانه زده میشد که شاید اشتباهی رسانهای رخ داده است، حالا دیگر میتوان به این باور رسید که احتمالاً داستان چیزی فراتر از یک اشتباه است. اگر بناست از نفت در حاشیه کاسپین بگوییم، بد نیست نگاهی تاریخی به افسانه نفت در این سرزمین بیندازیم. نفت یا همان طلای سیاه، سالها پیش از اینکه بهصورت روغن صخره یا سوخت چراغ در ایالات متحده شناخته شود؛ از دل صخرهها در خاورمیانه میجوشیده است. اشارات تاریخی فراوانی به نفت و قیری که در شرق از لابهلای شکافها به بیرون میخزیده شده است. در مشرق از کوههای قفقاز تا دامنههای زاگرس داستانهای زیادی از این مایع سیاه نقل است.
پلوتارک در شرح حال اسکندر مینویسد: هنگامی که اسکندر از بابل میگذشت در یکی از شهرهای اکباتان مردم برای خوشامد اسکندر، نفت را روی جادهها میریختند و آتش میزدند تا شعلههای فروزان آن موجب مسرت اسکندر شود. احتمالاً اشاره پلوتارک به ناحیه کرکوک است که بهاشتباه از آن به نام اکباتان یاد میکند. ایرانیان که آتش را مقدس میداشتند، گاز نفت را که در پارهای جاها از زمین بیرون میزد، مشتعل میکردند و «آتش جاودان» میساختند. آتشکدهها در کنار همین آتشهای جاودان بنا میشد. در اران (باکو) و دامغان و بلخ و مسجدسلیمان اینگونه آتشکدهها وجود داشته است.
در میان همه این منابع تاریخی و حکایات موجود، آنچه مسلم است نفت در شرق هرگز نتوانست از حد یک مزیت جنگی، یک روغن مقدس یا دارویی کمیاب فراتر رود ولی در سال ۱۸۵۹ با کشف نفت در آمریکا صنعت نفت شکل گرفت. موفقیت راکفلر در شرکت استاندارد اویل و قبضه بازار آمریکا، آتش جاهطلبیهای او را برای یافتن بازارهای بزرگتر شعلهور ساخت. روسیه بهعنوان سرزمین پهناور زیر چکمههای تزار، شبهای سرد و سیاهی داشت که خود میتوانست بازاری تمامنشدنی برای استاندارد اویل باشد.
شاید راکفلر چیزی راجع به سابقه طولانی نفت در خاورمیانه نمیدانست؛ صادرات اولین محموله نفت به روسیه نهتنها راه را برای فتح یک بازار دیگر برای یانکیها باز نکرد، بلکه حکومت تزار را متوجه غول خفته در زیر کوههای قفقاز و حاشیه کاسپین کرد و اینگونه بود که پالایشگاههای اولیه در بادکوبه احداث شدند و دیری نپایید که برحسب اتفاق پای یکی از برادران نوبل به بادکوبه باز شده و نفت چنان در شرق رونق گرفت که به رقیبی برای نفت آمریکا تبدیل شد. داستان نفت در شمال کاسپین بهزودی تحت تأثیر منابع عظیم نفتی در ایران، عراق، عربستان و کویت قرار گرفت.
ایران با توجه به منابع عظیم نفت و گاز در جنوب و جنوب غرب که از همان ابتدا توسط شرکت نفت ایران و انگلیس توسعه داده شده بود، کمتر توجهی به نفت در شمال داشت. شاید راه آسان صادرات نفت از زیر پای هرمز، وجود یک همسایه طماع که همواره چشم به امتیاز نفت شمال ایران داشت به نام شوروی و البته نبود زیرساختهای صنعتی در خطه سرسبز کمربند شمالی از دیگر دلایل بیمیلی ایرانیها برای اکتشاف و توسعه در آنجا بود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کار اکتشاف نفت و گاز در این حوزه سرعت گرفت و پای چندملیتیها نیز به منطقه باز شد. مهمترین تولیدکننده نفت و گاز در حوزه کاسپین، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان است و سایر کشورها نیز کموبیش دستی بر این آتش دارند.
در ایران اما کار اکتشاف علاوه بر بیمیلی با مشکلاتی در حاشیه جنوبی همراه بوده است. رژیم حقوقی نامشخص در ابتدا و سهم ناچیز ایران از سفره کاسپین از یک سو، عدم کشف میدانهای اقتصادی در منطقه کمعمق و سواحل از سوی دیگر سبب شد تا صنعت نفت ایران بیش از پیش از شمال روی گرداند. البته میدان نفتی سردار جنگل یک میدان کشف شده در حوزه خزر است که با توجه به عمق دریا در آن نقطه که چیزی بیش از ۸۰۰ متر است نه اقتصادی است و نه دانش تکنولوژی بهرهبرداری آن در داخل موجود است.
اما چندی پیش یک اظهارنظر از یک مقام مسئول در نفت خزر در خصوص یک میدان گازی به نام چالوس تمامی نگاهها را بهسوی شمال بازگرداند.
در یک جلسه رسمی صحبت از حجم گاز درجا برای میدانی شد که حتی کار اکتشافی آن به نیمه نرسیده است و گویا برای ترغیب تصمیمگیران در شرکت ملی نفت ایران اندکی بر شور آن افزودند مگر تکانی به شرکت تحت مدیریت خود بدهند. البته کارشناسان در آن روزها هم بسیار این خبر را نکوهیدند و از غوغاسالاری و شانتاژ خبری بعد از آن گله کردند، اما کسی نمیدانست که یک اقدام غیرحرفهای بهزودی دستاویزی برای نیت نامعلوم در سطح بینالمللی میشود.
در اصلاح داستان میدان گازی چالوس باید گفت که تنها و تنها عملیات لرزهنگاری در این میدان به انجام رسیده است و حتی چاه اکتشافی نیز در آن حفر نشده، پس چگونه ادعا شده است که یک میدان کشف نشده با ابعاد و مشخصات نامعلوم بین فلان کشور و فلان کشور تقسیم شده؟
در خصوص خبر میدان گازی چالوس از ابتدا تا به امروز فقط میتوان گفت از لحاظ فنی یک داستان است و اگر بهعنوان یک خبر واقعی منتشر شده است باید گفت که برای بخش فنی و تحلیلگر تمام این داستان توهینآمیز است.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که اگر بناست حجم و سناریوی برداشت از این میدان مشخص شود باید در ابتدا یک یا چند چاه اکتشافی در آن حفر شده سپس با بهدست آوردن اطلاعاتی چون نمودارگیری و چاهآزمایی وارد فاز مطالعه شد که شامل مطالعات زمینشناسی و مطالعات سنگ و سیال است و در پایان با ساخت مدل استاتیک و دینامیک شاید بتوان در خصوص شرایط حرفهایی مبتنی بر عدد و رقم بیان کرد.
سعید ساویز
منبع: دنیای اقتصاد