همکاری تهران-مسکو در تقابل با نظم جدید آمریکایی در بازار انرژی جهان/۴ محور راهبردی برای توسعه تجارت با روسها
به گزارش شانا به نقل از فارس، تاکنون در فضای رسانهای کشور به بحث گسترده تجارت ایران و روسیه تنها از دریچه تنگ صادرات گاز به اروپا پرداخته شده است. یعنی تا صحبت از گسترش همکاریهای تجاری دو کشور به میان میآید، اذهان عمومی به سمت رقابت دو کشور برای صادرات گاز به اروپا هدایت میشود و همیشه دیگر ظرفیتها برای گسترش همکاریهای اقتصادی ایران و روسیه فاکتور شده و به حاشیه میرود.
البته حتی در حوزه انرژی نیز ظرفیتهای مشترک زیادی برای همکاری ایران و روسیه وجود دارد و صرفا در حوزه صادرات گاز به اروپا دو کشور رقیب یکدیگر هستند. اما با وجود ظرفیتهای اقتصادی بالا و منافع مشترک دو کشور در گسترش تعاملات اقتصادی، تاکنون رسانهها به گونهای روایت کردند که انگار دو کشور ایران و روسیه در همه حوزهها همیشه رقیب یکدیگر هستند، درحالی که با توجه به قرار گرفتن دو کشور در بلوک مقابل آمریکا، ظرفیت همکاری بینظیری روبروی دو کشور قرار دارد.
بررسیها نشان میدهد که به احتمال زیاد با توجه تحولات کلان حوزه انرژی دنیا، دو کشور ایران و روسیه همگرایی بیشتری در حوزه اقتصادی و به خصوص نفت و گاز با یکدیگر خواهند داشت.
در آستانه سفر سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور به کشور روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه به بررسی ظرفیتهای همکاری دو کشور با تمرکز بر حوزه انرژی خواهیم پرداخت.
در این زمینه با محمدصادق جوکار، سرپرست موسسه مطالعات بینالمللی انرژی برای بررسی جهتگیری دو کشور در آینده بازار انرژی و زمینه همکاریها و رقابتهای بین ایران و روسیه به گفتوگو نشستیم.
در فضای رسانهای تاکنون همه گستره تعاملات اقتصادی بین ایران و روسیه به رقابت این دو کشور در بازار گاز اروپا متمرکز شده است. پس بنده نیز گفتوگو را از این نقطه آغاز میکنم، آیا منافع ایران و روسیه در بازار گاز در تضاد با یکدیگر است؟
متأسفانه مسئولان سابق کشور ذهنیت افکار عمومی را بهگونهای شکل دادهاند که تصور میشود ایران و روسیه در حوزه اقتصادی و به خصوص انرژی با یکدیگر تضاد منافع دارند. در نتیجه مطابق با این تحلیل مبنی بر تضاد منافع دو کشور، تاکنون اقدام موثری برای افزایش همکاریهای اقتصادی با روسیه انجام نشده بود.
برای اثبات تعارض منافع ایران و روسیه نیز همیشه بحث رقابت دو کشور در بازار گاز اروپا عنوان میشود که روسیه تمایلی ندارد که بازار انحصاری اروپا را از دست بدهد و کشوری مانند ایران در آن حضور داشته باشد.
این تحلیل یک نقطه ضعف اساسی دارد. در واقع سوال این است که آیا همچنان بازارهای هدفگذاری شده ایران و روسیه بازارهای مشترکی هستند؟ با توجه به تحولاتی که در بازار انرژی رخ داده است پاسخ این سوال منفی است و باید گفت در حال حاضر این دو کشور بازار هدفگذاری شده مشترکی ندارند که در آن بازار رقابت داشته باشند.
با توجه به وضعیت تراز گازی ایران و بازارهای در دسترس منطقه و فناوری موجود برای تولید الانجی و سایر مولفههای مهم و با توجه به سطح تقاضای گاز در بازار اروپا، قیمت گاز و بازیگران فعال آن به نظر میرسد بازار مطلوب و مورد هدف ایران، بازار گاز کشورهای منطقه و صادرات گاز به آنها از طریق خط لوله باشد.
اگر ایران گازی برای صادرات داشته باشد قطعا اولویت مثلا با صادرات گاز به عمان است. وقتی بازار گاز عمان در دسترس ایران است چرا باید گاز را به اروپایی صادر کنیم که هم قیمت آن پایینتر است و هم مجبور هستیم یک مبلغی را بهعنوان «ترانزیت فی» نیز بابت ترانزیت از خاک ترکیه به اروپا به این کشور پرداخت کنیم؟
وقتی بازار گاز عراق و کویت در دسترس ایران برای صادرات است چرا باید گاز را به اروپا ببریم؟ از لحاظ اقتصادی این موضوع اصلا صرفه ندارد.
از لحاظ سیاسی چطور؟ چون نباید بحث صادرات گاز به اروپا را صرفا از دید اقتصادی نگاه کرد. آیا صادرات گاز ایران به اروپا باعث وابستگی سیاسی آنها و همراهی نکردن با تحریمهای آمریکا نمیشود؟
البته از لحاظ سیاسی برخی صادرات گاز ایران به اروپا را اینگونه توجیه میکنند که این صادرات باعث وابستگی اروپا به گاز ایران میشود. پرسش نخست بنده این است که ایران میتواند چه سهمی از بازار اروپا را به دست آورد؟
کشوری میتواند ادعا کند که اروپا را به گاز خود وابسته کرده است که مثل روسیه برنامه داشته باشد سالانه ۲۰۰ BCM (میلیارد متر مکعب) گاز صادر کند. واقعا فکر میکنند برای نمونه با صادرات سالانه ۱۰ میلیارد متر مکعب اروپا به گاز ایران وابسته میشود؟
در نتیجه فضای بازی ایران و روسیه در بازار گاز در محدودههای معطوف شده است که فعلا تعارض منافع و رقابت خاصی در این حوزه وجود ندارد. اگر ایران طبق اولویتهای اقتصادی و سیاسی خودش در بازار گاز برای تصاحب بازار پاکستان و جنوب خلیج فارس اقدام کند، روسیه با این موضوع اساسا تعارضی ندارد زیرا نقشی در آن حوزه برای خودش قائل نشده است. البته در برخی بازارها همچنان بین ایران و روسیه رقابت است؛ مثلا در بازار گاز ترکیه.
از بحث بازار گاز عبور کنیم. بهطور کلی در حوزه انرژی تعاملات دو کشور به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ این پرسش را ناظر به تحولات آینده بازار انرژی میپرسم. اینکه آیا قرار گرفتن دو کشور در بلوک مقابل آمریکا میتواند در حوزه انرژی نیز بین ایران و روسیه همسویی و تعاملات گستردهتری را ایجاد کند؟
اجازه دهید ابتدا مقدمهای را درباره تحولات بازار انرژی دنیا توضیح دهم. نظم بینالمللی انرژی در حال تغییراتی است که چه در دوره ترامپ و چه در دوره بایدن این روند در حال سرعت گرفتن است. ترامپ قصد داشت که تسلط انرژی آمریکا در دنیا را محقق کند و الان بایدن رئیسجمهوری کنونی برنامه خود را بر حکمرانی انرژیهای نو متمرکز کرده است.
این نظم جدید که با محوریت آمریکا در حال وقوع است بر وضعیت عرضهکنندگان انرژیهای فسیلی تاثیر میگذارد. برای نمونه برجسته شدن موضوع پیک تقاضا از جمله نشانههای این نظم جدید است.
در گذشته بحث درباره «پیک عرضه» سوخت فسیلی مطرح بود، یعنی ممکن است کشورهای عرضهکننده بیشتر از یک حدی نتوانند به تقاضای سوخت پاسخ دهند، اما اکنون بحث اصلی در محافل مطالعاتی بینالمللی انرژی به موضوع «پیک تقاضا» تغییر کرده است. یعنی تقاضای سوخت فسیلی تا سال ۲۰۲۹ به اوج خود میرسد و از آن به بعد برای عرضه سوختهای فسیلی دیگر تقاضایی وجود نخواهد داشت.
این نظم جدید از سوی آمریکاییها بر حوزه انرژی جهانی در حال تحمیل است که این نظم یک پایههایی دارد. یکی از این پایهها، حرکت به سمت انرژیهای تجدیدپذیر است که این موضوع به عرضهکنندگان سنتی منابع هیدروکربوری مثل ایران، روسیه و عربستان آسیب خواهد زد.
پایه دیگر این نظم، Poli-TECH یعنی سیاست و تکنولوژی است. در نظم جدیدِ انرژی، حوزه فناوری به سمتی سوق داده خواهد شد که بیشترین منافع انرژی برای آمریکاییها صورت بگیرد. در Poli-TECH حتی بحث تحریمها نیز معنا پیدا میکند.
توسعه فناوری و افزایش تولید نفت شیل و عرضه آن به بازار و جایگزینی آن با نفت ایران از جمله اتفاقهایی بود که اثرگذاری تحریم علیه ایران را افزایش داد، زیرا دنیا دیگر به نفت ایران نیاز نداشت. دو عنصر فناوری در توسعه نفت شیل و سیاست در اعمال تحریمها علیه ایران به خوبی گویای نظم جدید مبتنی بر Poli-TECH است.
حتی اکنون آمریکا با اتکا به این سیاست با فراغ بال بیشتری نسبت به تحریم روسیه، لیبی و ونزوئلا و سایر کشورها اقدام میکند. پس در این نظم همه عرضهکنندگان منابع هیدروکربوری دچار آسیب خواهند شد که ادارهکننده آن نیز دولت آمریکا و تیم آقای بایدن است.
یعنی منظور شما این است که تحولات ایجاد شده با محوریت آمریکا در بازار انرژی، منافع ایران و روسیه در رویارویی با این نظم همگرا خواهد کرد؟
بله. ایران، روسیه و سایر کشورهای عرضهکننده از این نظم انرژیهای تجدیدپذیر و گذار انرژی آسیب خواهند دید. اینجاست که میتوان دریافت که منافع کلان روسیه و ایران در بازار انرژی در مقابل این نظم جدید تعریف شده است.
اجازه دهید کمی جزئیتر وارد بحث شویم. با توجه به نکاتی که فرمودید در سطح اجرایی چه همکاریهایی بین ایران و روسیه چه در حوزه انرژی و چه کلانتر در حوزه اقتصادی قابل تعریف است؟
بهطور کلی عرصه همکاری ایران و روسیه در حوزه انرژی بسیار گسترده است اما بنده چند نمونه از مهمترین آنها را ذکر میکنم. الان آمریکاییها مفهومی به نام پترو-دلار را مطرح کردهاند. آمریکاییها در بخش ۲۳۲ به بعد در قانون کاتسا تحریمهای مالی و فناوری را علیه روسیه اعمال کردهاند و این امکان وجود دارد که بعدها تحریمهای دلاری را نیز علیه روسها اعمال کنند.
البته آمریکا تحریمهای دلاری را علیه ایران اعمال کرده است و این خطر برای روسها هم وجود دارد و البته آنها نیز از همین الان به فکر این موضوع هستند. در نتیجه ایجاد سیستم تراکنشهای غیردلاری بین ایران و روسیه از جمله مهمترین اولویتهاست.
آیا در حوزه گاز نیز تعاملی بین دو کشور قابل انجام است؟
بله، از طرفی یکی دیگر از زمینههای همکاری ایران و روسیه تعیین تکلیف خط لوله ترانس کاسپین برای انتقال گاز ترکمنستان از دریای خزر به آذربایجان و صادرات به اروپاست. با توجه موضوع رژیم دریایی خزر و تبعات اقتصادی این خط لوله در دور زدن ایران و روسیه، منافع هر دو کشور در مخالفت با احداث این خط لوله و اعمال سیاستها و نقشههای مقابلهای تعریف شده است.
روسها تا سال ۲۰۲۳ تعهد صادراتی به میزان ۹۶.۵ میلیارد متر مکعب در سال ایجاد کردهاند. برای نمونه قرار است ۳۸ میلیارد متر مکعب به چین صادر کنند، ۳۱.۵ میلیارد متر مکعب دو لاین صادراتی جدید به ترکیه است و حتی نصف خط لوله نورد استریم که معادل ۲۷ میلیارد متر مکعب است برای صادرات به اروپا در نظر گرفته شده است که مجموع ایت اعداد بیش از ۹۶.۵ میلیارد متر مکعب خواهد شد.
نکته مهم اینجاست که تولید گاز روسیه کفاف این میزان تعهد صادراتی را نخواهد داد. حتی ما میتوانیم در همکاریهای جدید خود، روسها را به سرمایهگذاری در بالادست صنعت گاز کشور هدایت کنیم و بخشی از این تولید گاز را به خود روسیه صادر کنیم که کسری گاز روسیه حل بشود و بخش دیگری از تولید گاز را صرف نیازهای خودمان یا صادرات به کشورهای حاشیه خلیج فارس کنیم.
در حوزه فناوری چه ظرفیتهایی برای همکاری وجود دارد؟
روسها به فناوری مینی الانجی دسترسی پیدا کردهاند، همچنین پس از تحریم این کشور، شرکت روسنفت بیش از ۷۰ درصد از خدمات وارداتی نفتی موردنیاز را بومیسازی کرده است. با توجه به تحریم فناوری شرکتهای غربی علیه دو کشور، ایران و روسیه میتوانند در این زمینه نیز به تبادل فناوری بپردازند.
برای نمونه اکنون شرکت مپنا توانمندی بالایی در اورهال نیروگاههای روسیه دارد یا در برخی فناوریهای بالادستی نیز به موفقیتهایی رسیدهایم که قابل تبادل با روسهاست. در لولهگذاری خط لوله نورداستریم-۲ برخی شرکتهای ایرانی با روسها همکاری کردند. یعنی ما نیز توانمندیهایی برای ارائه به روسها داریم و اینطور نیست که بازی یکطرفه باشد.
به نظر بنده ما باید بحث استفاده از زغالسنگ در سبد انرژی کشور را به صورت جدی پیگیری کنیم، به خصوص با تکیه بر تکنولوژیهای جدید این حوزه مثل Clean-Coal. معلوم نیست چرا ما کلا به استفاده از زغالسنگ توجهی نمیکنیم. میتوان در برخی مناطقی که مشکل آلودگی هوا ندارند از زغال سنگ برای تولید برق استفاده کرد و روسها و به خصوص چینیها تجارب خوبی در این زمینه دارند.
بهعنوان پرسش پایانی در حوزه ترانزیت هم آیا بستری برای همکاری وجود دارد؟ لطفا جمعبندی خود را نیز داشته باشید.
یکی از مسائل مهم دیگر در همکاریهای ایران و روسیه فعالسازی کریدور ترانزیتی شمال به جنوب است که میتواند در حوزه تعاملات اقتصادی و انرژی دو کشور نقشی بسزا داشته باشد، البته این کریدور ترانزیتی فقط مربوط به ایران و روسیه نیز و یک سر دیگر آن هندیها هستند که میتوانند به اروپا وصل شوند.
پس بهطور کلی چهار محور مهم برای همکاری دو کشور وجود دارد که در حوزههای بانکی، انرژی، فناوری و ترانزیت قابل تعریف است که پیشنهادات و راهکارهای هر یک از موارد خدمت شما توضیح داده شد. امیدوارم در سفر آیتالله رئیسی به کشور روسیه این موضوعات بهعنوان سرفصلهای بحث دو رئیسجمهوری مدنظر قرار گیرد.