// // نیازی به پارتی نداشتم - نفتاب
نفتآب

نیازی به پارتی نداشتم

یاداشت و تحلیل

۱۵ فروردین ۱۴۰۰ 678 بازدید
نفتآب
نیازی به پارتی نداشتم

نیازی به پارتی نداشتم

برای گفتگو از جنس عیدانه با معاون وزیر نفت حداکثر 10 دقیقه زمان در نظر گرفته شد؛ در روزهای پایانی سال 94 که اتفاقا روزهای شلوغ و پر رفت و آمدی بود 10 دقیقه هم غنیمتی به شمار می آمد؛ از من خواست تا پرسشها را تیتر وار برایش عنوان کنم و وقتی به سوال، «بهترین هدیه ای که تا کنون دریافت کردید؟»رسیدم، آنقدر یادآوری دریافت نخستین هدیه برایش شیرین بود که اجازه نداد پرسشهای دیگر را مطرح کنم و همین پرسش آغازگر این گفتگو شد، برخی پرسشهای این گفتگو بی پاسخ ماند و ماحصل این گفتگو کوتاه آن چیزی است که در ادامه می آید، شخصیت سیاسی مورد علاقه امیرحسین زمانی نیا در ایران، محمد خاتمی است و از نگاه او محمد مصدق که نفت را ملی کرد یک قهرمان ملی است.

بهترین هدیه ای که تا کنون دریافت کردید؟
شمشیر پلاستیکی که 55 سال پیش و با قیمت بسیار اندک هدیه گرفتم، قیمت این هدیه شاید به پول امروز کمتر از 10 تومان باشد، اما گرفتن این هدیه بسیار لذتبخش بود.

یعنی چند ساله بودید؟

چهار سال، متولد یکم بهمن ماه سال 1335 هستم.

چرا گفته می شود آدمها یا چیزهای قدیمی بهترند، مثلا می گویند وسایل قدیمی، بچه های قدیم یا مدیران قدیمی بهتر از اکنون هستند؟

نوستالژیک است و واقعیت این گونه نیست؛ هم اکنون می گویند یاد قدیم بخیر، یک قران می دادیم چلوکباب می خوردیم یا پول آن موقع ها برکت داشت در حالی که اینطور نیست. خاطرم هست وقتی کوچک بودیم؛ ما هفت خواهر و برادربودیم (پنج خواهر و 2 برادر) پدرم کارگر راه آهن بود و فقط شبهای جمعه می توانستیم برنج بخوریم آن هم نیم دانه، که نمی دانم شما الان می دانید چیست یا خیر، اما همان را با چه لذتی می خوردیم؛ در واقع برنج یک غذای اعیانی بود در حالی که هم اکنون استانداردهای زندگی خیلی بالا رفته و کیفیت زندگی از لحاظ اقتصادی خیلی بیشتر شده است. فقر و حسرت آن وقتها زیاد بود.

می گویند خدا پدر چینی ها را بیامرزد که از شلوار 20 هزار تومانی تا 200 هزار تومانی تولید می کنند که خیلی ظاهرشان با هم تفاوتی ندارد و همه دنیا می توانند از آن استفاده کنند و من فکر می کنم استاندارد و کیفیت زندگی ها بهتر شده است، اما قدردان نیستیم.

اهل کدام شهر هستید؟ در واقع اصلیت شما برای کدام شهر است؟

اصلیت را متوجه نمی شوم، اما پدرم مشهدی و مادرم اهل کاشان و بزرگ شده سرخه سمنان است، پدرم از 13 سالگی به تهران آمد. خودم نیز متولد تهران هستم.

در خانواده پرجمعیتی بزرگ شدید، خودتان چند فرزند دارید؟

دو پسر که سنشان 22 و 18 سال است.

احترامهایی که در گذشته بود هم اکنون پابرجاست؟

ببینید؛ احترام یک چیز باطنی است و تنها کلامی نیست من خیلی به احترامی که قدیمی ها می گفتند پسر پیش پدر و مادر پایش را دراز نکند اعتقاد ندارم، به نظرمن، احترام درونی است و باید کسب شود، من فکر می کنم خیلی از احترامهای که گاه فکر می کنیم در گذشته بوده و هم اکنون نیست ظاهری و سوری بوده است، اکنون روابط میان بچه ها، پدرها و مادرها خیلی نزدیک و دوستانه شده است و بچه احساس استقلال خوبی می کنند که برای شخصیت خودشان خوب است؛ بچه زمانی که به سن 13 سالگی رسید باید بتواند خیلی از کارهای خود را مستقل انجام دهد.

آیا همه چیز با پول خریدنی است؟

به نظرم خیلی چیزها با پول خریدنی است، اما درخیلی چیزها، رضایتمندی می تواند به شرط تعالی روح آدمها، بدون پول هم حاصل شود.

بچه که بودید دوست داشتید چکاره شوید؟ فکر می کردید در چنین شرایط شغلی قرار بگیرید؟

نه، در آن دوران هر کسی درسش خوب بود می گفتند در رشته ریاضی تحصیل کند، در واقع آدمها آنجایی قرار می گرفتند که اطرافیانشان او را قرار می دادند، من هم به دلیل آن که گفته میشد باهوشم، در رشته ریاضی درس خواندم و بعد هم گفتند کسانی که ریاضی خواندند باید در رشته راه و ساختمان ادامه تحصیل دهند که به دلیل این که در هیچ یک از دانشگاههای کشور در این رشته قبول نشدم بنابراین با پذیرش در مدرسه عالی قضایی قم در این رشته ادامه تحصیل دادم.

چگونه و چه زمانی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتید؟

وزارت علوم، سال 57 امتحان اعزام برگزار می کرد که هر کسی در صورت پذیرش در آن می توانست برای ادامه تحصیل به خارج از ایران برود، من هم بنابر پیشنهاد دوستم که در این امتحان پذیرفته شده بود، شرکت کردم و موفق به دریافت نمره قبولی شدم.

یعنی زمان انقلاب در ایران نبودید؟

انقلاب ایران اوایل سال 1979 میلادی به پیروزی رسید و من دسامبر 1978 تهران را ترک کردم، البته در تظاهرات چند میلیونی میدان آزادی، همینطور در تظاهرات میدان 17 شهریور میدان شهدا (ژاله سابق) حضور داشتم.

در زندگیتان هیچوقت از بند “پ” یعنی پارتی استفاده کردید؟

من در شرایطی بودم که نیاززیادی به پارتی نداشتم چون با افرادی کار کردم که مسئول تصمیم گیری بودند.

حضورتان دروزارت نفت چطور، ارتباطی به این بند نداشت؟

آقای زنگنه را چند بار در مسافرتهای رئیس جمهوری و همینطور دفتر رئیس جمهور ملاقات کردم و بعد هم ایشان شخصی خواستار همکاری شدند، بنابراین پارتی در کار نبود. ضمن این که آغاز دوره کاری من نیز با پارتی نبود، کارم را از دفتر نمایندگی در سازمان ملل متحد در سال 1984 میلادی آغاز کردم؛ آنها دنبال فردی بودند که حقوق خوانده باشد و به زبان آشنا باشد من هم با توجه به داشتن این شرایط و انجام مصاحبه از سوی آقای رجایی خراسانی پذیرفته شدم و به عنوان کارمند محلی در آنجا مشغول کار شدم، آقایان ولایتی، حجت الاسلام محمد خاتمی و همچنین مقام معظم رهبری زمانی که رئیس جمهور بودند به این دفتر آمده بودند. پس از 24 سال فعالیت و سکونت در آمریکا به درخواست آقای خرازی به تهران آمدم و بنابر پیشنهاد ایشان به عنوان مدیر کل سیاسی و بین الملل وزارت خارجه مشغول کار شدم.   

محبوبترین شخصیت سیاسی ایران برای شما چه کسی است؟

آقای محمد خاتمی.

اگر صنعت نفت ملی نمی شد چه اتفاقی رخ می داد؟

بسیاری معتقدند کاش این صنعت ملی نمی شد تا توسعه پیدا می کرد، اما به نظر من، ملی شدن صنعت نفت نقطه عطفی نه در تاریخ صنعت نفت بلکه در تاریخ سیاسی کشور شد زیرا سبب آگاهی سیاسی کشور از تعاملات بین المللی شد، به نظر من، آقای مصدق یکی از قهرمانان ملی ایران است.

 
گفتگو از : رویا خالقی

آدرس منبع

اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *