چشمانی نافذ در میان چهره آفتاب سوختهاش خودنمایی میکند. آرام به سویمان گام بر میدارد و در کنار پنجره راننده متوقف میشود. با دقت به چهره سرنشینان خودرو نگاه میکند و میگوید: کارت شناسایی لطفا.
راننده مشغول خوش و بش با ارتشی جوان میشود، اما این گپ خودمانی او را از گرفتن کارت شناسایی و هماهنگی با مافوقش منصرف نمیکند. هوا به شدت گرم است. آفتاب داغ بیوقفه میتابد و نفس آدم را خشک میکند. هماهنگیها انجام میشود و ما اجازه عبور از نخستین گیت ارتش را کسب میکنیم.
اینجا نفتشهر است؛ منطقه ممنوعه
تا چشم کار میکند بیابان است و تابلوهایی که هشدار ممنوعیت ورود به بیابانهای اطراف جاده را میدهند. منطقه حفاظتشده مرزی که هنوز آبستن مینهای عراق است؛ مینهایی که هر چند وقت یک بار مثل میهمان نحس ناخوانده زیر گامهای افراد یا چرخش چرخ خودروها رخنمایی میکند و بعد، صدای انفجار.
پیشترها، خیلی از هموطنانمان در نفتشهر زندگی میکردند. اما حالا خالی از سکنه است. با هر که سلام و علیک میکنیم، یا ارتشی است، یا از کارکنان نفت است یا گاز. نفتشهر تبدیل به منطقهای شده که انگار یک دنیا با ایران سرسبزمان فاصله دارد. نه هوای خنک، نه درخت، نه جویبار که بخواهید با خیال آسوده روزگار بگذرانید. تنها در اطراف تاسیسات نفتی تعدادی درخت به چشم میخورد. هر چه هست، حس تلاش و مبارزه و دفاع است. باید با احتیاط راه بروید. حواستان باید به اطراف باشد. گرچه نیروهای ارتش در فاصلههای نسبتا نزدیک به هم، مستقر هستند و همه نقاط پیدا و پنهان نفتشهر را زیر نظر دارند، اما وقتی پای صحبتهای کارکنان و ارتشیها مینشینیم شدت خطر منطقه و عمق رشادت مردان این خطه را بیشتر در مییابیم. اینجا، آدمها به خورشید نزدیکترند.
راه از میان همین بیابانهای مینگذاری شده عبور کرده و ما نیز در پیاش. کم کم به مرز نزدیک میشویم. جایی که میدان نفتشهر، میدان نفتی مشترک میان ایران و عراق، در آنجا واقع شده است. بیابانها تغییر چهره میدهند. حس و حال نفت در وجودمان جریان مییابد. چشممان که به دیدن نخستین مشعل روشن میشود، از راننده میخواهیم توقف کند. پیاده از مسیر اصلی جاده خارج میشویم و به سراغ لولههای انتقال نفت میرویم. پس از تهیه عکس و فیلم، راهی مرکز انتقال نفت نفتشهر میشویم. جایی که همین لولههای انتقال، نفت خام را از میدان نفتشهر به آنجا میآورند تا پس از ذخیرهسازی به مقصد پایطاق و کرمانشاه ارسال شود.
به نزدیکی تاسیسات تلمبهخانه نفتشهر میرسیم. پس از معرفی تیم خبری، راهی دفتر حمیدرضا پرهام، رئیس علیالبدل مراکز انتقال نفت در غرب کشور میشویم تا چگونگی جریان انتقال نفت را از زبان او بشنویم. بر خلاف گرمای سوزان محوطه تلمبهخانه، در خنکای اتاق، مجالی برای تنفس مییابیم و سر گفتوگو را باز میکنیم. پرهام میگوید: مرکز انتقال نفت نفتشهر یکی از قدیمیترین مراکز انتقال نفت کشور است. در سال 1350، در پی راهاندازی یک خط لوله 8 اینچ از نفتشهر به کرمانشاه این تلمبهخانه نیز افتتاح شد، اما در سال 59، همزمان با وقوع جنگ تحمیلی، این مرکز به طور کامل در اشغال نیروهای بعثی قرار گرفت و این روند تا پایان جنگ ایران و عراق ادامه داشت. نیروهای عراقی، تلمبهخانه را به وضع بسیار تاسفبرانگیزی درآورده بودند، اما در سال 69 این مرکز بازسازی شد و تاکنون بیوقفه به کار خود ادامه داده است.
با پرهام راهی محوطه تلمبهخانه میشویم. به سراغ دو مخزن عظیم به نامهای T11 و T12 میرویم. این دو مخزن هر کدام ظرفیت ذخیره 5 میلیون و 300 هزار لیتر نفت خام را دارند که بهطور مداوم نفت میدان نفتشهر از طریق خط لوله به این دو مخزن وارد و از سوی دیگر توسط خط انتقال اصلی به سوی پایطاق ارسال میشود.
رئیس علیالبدل مراکز انتقال نفت غرب کشور، حجم دریافت و انتقال نفت تلمبهخانه نفتشهر را حدود 2 هزار بشکه در روز اعلام میکند که پس از آبگیری و نمکزدایی در شرکت نفت و گاز غرب به این تلمبهخانه تحویل داده میشود. سپس در دو مخزن ذخیره شده و به وسیله توربینهای این مرکز به میزان 20 هزار بشکه در روز منتقل میشود. حجم دقیق انتقال نفت از نفتشهر و پایطاق به سوی کرمانشاه در پالایشگاه کرمانشاه اندازهگیری میشود.
روال کار در تلمبهخانه نفتشهر منظم است. هر پنج سال یکبار عملیات پیگرانی هوشمند انجام میشود. حوضچه تبخیری که در مرکز احداث شده از ورود آلایندههای نفتی به محیطزیست جلوگیری میکند. همه کارکنان از نیروهای بومی هستند و مطابق آموزشهایی که دیدهاند، با دقت به کار خود ادامه میدهند.
از پرهام میپرسم رئیس علیالبدل به چه معناست؟ او پاسخ میدهد: کسی که در این سمت قرار دارد باید با داشتن آگاهی کامل بر روند کار انتقال نفت، برای مدیریت هر کدام از تلمبهخانههای منطقه غرب کشور آمادگی داشته باشد. چه در نفتشهر، چه در پایطاق و چه در کرمانشاه. لزوم این کار به جهت نوع کار اقماری در این منطقه است تا رؤسای تلمبهخانهها با برنامه از پیش تعیین شده، جریان انتقال نفت را مدیریت کنند.
حال و هوای تلمبهخانه نفتشهر با بقیه مراکز انتقال نفت کشور متفاوت است. همانطور که گفته شد، این مرکز به میدان مشترک نفتشهر نزدیک است. از لحاظ امنیتی تحت حفاظت کامل حراست نفت و ارتش است. دمای هوایش در تابستان گاهی به بیش از 60 درجه میرسد و همه اینها در کنار لزوم خدماتدهی منظم به منظور انتقال نفت از میدانی که مطابق تاکید مقام معظم رهبری باید برای استخراج هر چه بیشتر نفت از آن تلاش کرد، حاکی از اهمیت این مرکز است، بنابراین باید حفاظت کاملی از تلمبهخانه نفتشهر انجام شود.
پرهام میگوید: ما همکاری زیادی با نیروهای ارتش و انتظامی داریم. ارتش عملیات مینزدایی را در اطراف تاسیسات و خطوط انتقال نفت انجام داده و حفظ حریم خطوط لوله نیز با هماهنگی حراست نفت به طور مداوم انجام میشود، در مقابل ما نیز بر اساس اجرای رسالت مسئولیتهای اجتماعی، امکانات مورد نیاز نیروهای ارتش را فراهم میکنیم. تامین آب، برق، خط تلفن، استفاده از خدمات شبانهروزی درمانی نفت، تامین اسکان برای دورههای برگزاری رزمایش ارتش، تامین غذا و خدماتدهی به شرکتکنندگان در مراسم راهیان نور و … از جمله خدماتی هستند که نفت به نیروهای ارتش ارائه میدهد.
گرما یا مسائل امنیتی تنها وجه تمایز این تلمبهخانه نیست. اینجا حتی با مرکز کرمانشاه که 236 کیلومتر با آن فاصله دارد نیز متفاوت است. در هر شرایطی باید مراقب اطراف خود باشید. مارهای بیابانی، کژدمها و رتیلها از جمله موجوداتی هستند که هر وقت بخواهند میهمان دفتر کار یا محل استراحت کارکنان میشوند. بدون تردید کنار آمدن با این شرایط کار هر کسی نیست. هم عشق به کار و وطن و هم احساس مسئولیت، همه آدمهای نفتشهر را مثل یک خانواده در کنار هم نگه داشته است. همه آنها مثل سالهای جنگ، همچنان سربازان ایران هستند که از جان خود برای حفظ امنیت و استقلال کشور مایه میگذارند.
پایطاق، میزبان پاک نفت
پایطاق یا پاطاق همان روستایی است با قدمت هزار ساله که این سالها با داشتن طبیعتی سرسبز و بسیار پاکیزه به عنوان روستای پاک شناخته شده است. در انتظار دیدن درختان سبز و رعنای پایطاق، 100 کیلومتر از نفتشهر فاصله میگیریم تا سری به مرکز انتقال نفت پایطاق بزنیم. تابلوی فلش زردرنگی که ما را به سوی تلمبه خانه دوم راهنمایی میکند. گرچه اینجا درون روستا نیست، اما مثل نفتشهر در انبوه جاده و بیابان نیست. این تفاوت از درخشش انارهای سرخ آویخته بر شاخه، احساس میشود.
این تلمبهخانه یادگاریهای زیبایی از ایام دور دارد. چشم به تابلویی میدوزیم که مربوط به 83 سال پیش یعنی سال 1935 میلادی است. در آن دوران، پالایشگاه نفتی در منطقه نفتشهر بوده و فرآوردههای تولیدی آن پالایشگاه از طریق خطوط 3 و 4 اینچ به کرمانشاه در یک مسیر دیزل پمپی منتقل میشده است. در آن دوران، چهار ایستگاه نفتشهر، نمره دو، پایطاق و علیآباد روی این خطوط مستقر بودند و فرآوردهها را به کرمانشاه میرساندند، اما پس از انقلاب اسلامی، به سبب رعایت مسائل امنیتی، پالایشگاه به کرمانشاه منتقل شد که بر اساس آن، روند انتقال فرآوردهها متوقف و تنها نفت خام در دل خطوط منتقل میشود.
هنوز آثار زلزله پارسال کرمانشاه در تلمبهخانه پایطاق هویداست. با تاسف به دیوارهای ویران شده نگاه میکنیم که ناگهان صدایی از پشت سرمان میگوید: وقتی زلزله آمد، پایطاق به مرکز کمکهای شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت و سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت تبدیل شد. همه کمکها از طریق نیروهای این مرکز میان مردم زلزلهزده توزیع میشد. ما همه توان خود را برای کمک به هموطنانمان به کار گرفتیم.
به سوی صدا میچرخیم. خود را روحالله ارمندئی، رئیس مرکز انتقال نفت پایطاق معرفی میکند. با او راهی تاسیسات تلمبهخانه میشویم. مخزن این تلمبهخانه از مخزن نفتشهر بزرگتر است، تا جایی که ظرفیت ذخیرهسازی 10 میلیون لیتر نفت خام را دارد و بهزودی مخزن عظیم دیگری نیز در این مرکز احداث میشود. افزون بر این، چهار مخزن 45 هزار لیتری، ایستگاه مخابراتی، پست برق و دو توربوپمپ از دیگر تجهیزات این مرکز هستند.
به گفته رئیس مرکز انتقال نفت پایطاق، همان 20 هزار بشکهای که روزانه از نفت شهر وارد خط هشت اینچ میشود، در تلمبهخانه پایطاق دوباره پمپاژ شده و به سوی کرمانشاه ارسال میشود.
با توجه به قدمت این تلمبه خانه، لزوم انجام نوسازی و بازسازی در این مرکز آشکار است. ارمندئی میگوید: نوسازی خطوط بهطور مداوم انجام میشود. در 2 سال اخیر، 6 کیلومتر از این خط تعویض شده و اکنون 2 کیلومتر دیگر نیز در دست تعویض است. همچنین 10 کیلومتر تعویض پوشش در منطقه سرپلذهاب در حال انجام است. عملیات پیگرانی هوشمند نیز مطابق برنامه ازسوی پیمانکار انجام میشود که همه این اقدامها در کنار تعمیرات عادی مورد نیاز، سلامت خطوط را برای تضمین پایداری انتقال نفت به ارمغان میآورد.
به گفته وی، خطبانها از میان مردم بومی انتخاب شدهاند و با نظارت حراست نفت، مشکلات احتمالی خط لوله را به مرکز انتقال نفت گزارش میدهند.
ارمندئی میگوید: مردم اینجا بسیار مهربان هستند و هر کمکی از دستشان بر آید برای همراهی و همکاری با ما انجام میدهند. ما هم همین کار را میکنیم. آب مورد نیاز عشایر را تامین میکنیم یا هر کار دیگری که لازم باشد برای مردم انجام میدهیم.
به اینجای حرفها که میرسد، نگاهش خیره میماند. دنبال نگاهش را که میگیرم به کبوتری میرسم که بالای دیوار توربینها، لانه ساخته و در انتظار تولد جوجههای تازه است. به ارمندئی میگویم: حال و هوای پایطاق اگرچه همچنان با گرما و بیابان همراه است اما با نفتشهر فرق دارد. آنجا خبری از سرسبزی طبیعت نیست. ارمندئی پاسخ میدهد: در دوران جنگ، مرکز نفتشهر به اختیار عراق درآمد، اما پایطاق تبدیل به پادگان آموزشی نیروهای ایران شد، زیرا عراق بیشتر از سر پل ذهاب نتوانست پیشروی کند. تاریخ اینجا خیلی شبیه نفتشهر است. سختیهای جنگ و بازسازی را تحمل کرده اما حالا در کنار هم نفت مورد نیاز پالایشگاه کرمانشاه را منتقل میکنند.
با او راهی بازدید از دیگر بخشهای مرکز انتقال نفت پایطاق میشویم. دیدن تلفنی سیاه رنگ و قدیمی که بر سینه دیوار نصب شده بود حس خاطرات نادیده دیرین این مرکز را در ذهن تداعی میکند. به خیال اینکه تلفن فقط به عنوان یک اثر تاریخی در آنجا باقی مانده گوشی را بر میدارم اما صدای بوق سبب میشود تا بلافاصله گوشی را سر جای خود بگذارم. ارمندئی میخندد و میگوید: این تلفن هنوز هم کار میکند. هر مشکل اضطراری که پیش بیاید ما فقط گوشی را بر میداریم و بدون گرفتن هیچ شمارهای به حراست و واحد ایمنی متصل میشویم.
وی ادامه میدهد: افزون بر تلفن، اینجا یادگاریهای جالب دیگری نیز هست.
از ما دعوت میکند تا به سوی دیگر سایت برویم. مکعب سفیدی توجهم را جلب میکند. از ظاهرش پیداست که عمرش دیرینه است. دماسنجی را میگویم که درون یک اتاقک مربعی کوچک واقع شده است. در اتاقک را باز میکنم و با راهنمایی ارمندئی دمای هوا را از بین سیل اعداد و خطوط دماسنج مییابم. 45 درجه سانتیگراد. دماسنج راست میگوید. ما هنوز مثل نفتشهر، داغی نور خورشید را بر جانمان حس میکنیم.
راهی کرمانشاه میشویم تا ساعاتی را در شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت، منطقه غرب ایران، سپری کنیم.
کاهش تلاقی نفت و فرآوردهها؛ افزایش سلامت بهرهبرداری
میخندد و به دنبال نشانه شرکت ملی نفت میگردد تا روی لبه کتش بچسباند. حواسش به همه چیز هست. پردههای پنجره پشت سرش را صاف میکند تا عکاس و فیلمبردار، بدون مشکل کار خود را انجام دهند. خیالش که بابت صحیح بودن شرایط راحت میشود، بر روی صندلی ریاست منطقه غرب شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران مینشیند. در اتاقی که از آنجا، باید روند انتقال نفت در غرب کرمانشاه، بخشهایی از سنندج و کردستان را کنترل و مدیریت کند.
مهرداد حقیقیان، با اشراف کامل به آنچه میخواهد بگوید، اینگونه آغاز میکند: شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران 12 منطقه دارد که منطقه غرب با در برگیری نقطه صفر مرزی ایران و عراق در نفتشهر به همراه بخشهای غربی کرمانشاه مانند اسلامآباد، ماهیشهر، قصر شیرین، سرپلذهاب و … تا نیروگاه سنندج و بخشی از کردستان، یکی از این مناطق دوازدهگانه محسوب میشود.
حقیقیان ادامه میدهد: منطقه غرب، سه مرکز انتقال نفت در نفتشهر، پایطاق و کرمانشاه به همراه خط لوله 8 اینچ انتقال نفت خام نفت شهر به کرمانشاه به طول 236 کیلومتر، خط لوله 16 اینچ انتقال نفت خام و فرآورده، خط لوله 10 اینچ انتقال فرآورده از کرمانشاه به سوی کردستان به طول 127 کیلومتر و خط لوله 10 اینچ خوراک نفت گاز از تاسیسات انتهایی سنندج به سوی نیروگاه سیکل ترکیبی سنندج را شامل میشود.
به گفته وی، یکی از مسائل مهمی که در ماههای اخیر در شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت مطرح شده، کاهش میزان تلاقی نفت خام با فرآوردهها در خطوط لوله انتقال نفت است. گاهی اوقات، پس از انتقال حجم مشخصی از نفت خام در خطوط لوله، مقداری فرآورده مانند گازوئیل نیز از طریق همان خط منتقل میشود که بهوسیله جداکنندههایی به نام پیگ که در حد فاصل نفت خام و فرآورده قرار میگیرد از هم جدا میشوند و هرچه طول تلاقی کمتر شود سلامت بهرهبرداری افزایش مییابد.
شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت در منطقه غرب کشور، نقش مهمی در تامین سوخت خانوارها و صنایعی که هنوز گازرسانی نشدهاند دارد و آغاز حفظ امنیت خطوط انتقال نفت برعهده همان مردان جوان نفتشهر با چهرههای آفتاب سوخته است که در لباس ارتش مانند همیشه جان بر کف، سرباز وطن هستند و دلیرانه پای همه خطرات برای تامین امنیت مردم ایستادهاند.
سفر به مناطق صنعتی نفت، همیشه جذاب و پر از شگفتی است. نفتی که بیش از یک قرن عمر خود را در ایران سپری کرده و در لابهلای زندگی مردم ریشه دوانده است. نفتی که هم انگلیسها را دید، هم ملی شدنش را جشن گرفت، هم رکود داشت و هم نجاتبخش اقتصاد کشور شد. نفتی که تحریم شد و بر سرش جنگیدند و حتی برایش شهید شدند.
سربازان امروز نفت، از وزیر تا مهندسان و متخصصان، از مدیران نفت و گاز و پالایش و پخش تا کارگران و تعمیرکاران و خطبانها، همگی تلاش میکنند، خطرات را به جان میخرند، اندیشه خود را به خدمت میگیرند و در برابر تهدیدها و تحریمها سر خم نمیکنند تا عزت و استقلال کشور همچنان پایدار بماند.
فاطمه شعبانی