نفتآب
نفتآب
چرا چین در دوره ترامپ-روحانی واردات نفت از ایران را کاهش داد؟

چرا چین در دوره ترامپ-روحانی واردات نفت از ایران را کاهش داد؟

چرا چین در دوره ترامپ-روحانی واردات نفت از ایران را کاهش داد؟

به گزارش شانا به نقل از خبرگزاری فارس، بررسی تحولات بازار نفت در دهه گذشته از این جهت حائز اهمیت است که پاسخ بسیاری از پرسش‌ها درباره نسبت تحریم و صادرات نفت ایران را از این رهگذر می‌توان دریافت کرد.

به طور کلی دو نگاه درباره تحریم نفتی وجود دارد:

۱. اعمال تحریم‌های نفتی آمریکا سبب شد که ایران از بازار جهانی نفت خارج شود و نقش خود را در زنجیره اقتصادی دنیا از دست بدهد. این نگاه، تحریم‌ها را علت آسیب‌پذیری می‌داند و نه معلول آن.

۲. ناتوانی تصمیم‌گیران نفتی در ایمن‌سازی صادرات نفت خود در شرایط تحولات ساختاری بازار انرژی جهانی تحت تاثیر تحولات فناورانه افزایش تولید و کاهش مصرف، زمینه را برای اعمال و اثرگذاری تحریم‌های نفتی بر ایران فراهم کرد. این نگاه، تحریم‌ها را نشانه و معلول، آسیب‌پذیری می‌داند و نه عامل آن.

تفاوت این دو دیدگاه درباره تحریم نفتی به‌طور ناظر به تفاوت تحلیل طرفین از یک رابطه علت و معلولی است که یکی تحریم را به‌عنوان علت اصلی مشکلات معرفی می‌کند و نقش ناکارآمدی‌های داخلی را کمرنگ می‌داند و سرانجام به دنبال «رفع تحریم‌ها» برای از سرگرفتن رویه پیشین خام‌فروشی با تحلیل قرن‌بیستمی از بازار نفت است.

اما دیگری به‌صورت فعالانه به‌دنبال بازیابی نقش جدیدی برای ایران برای بازارسازی نفتی برای ایمن‌سازی تقاضا چه داخلی و چه بین‌المللی برای تولید نفت ایران با هدف «خنثی‌سازی زمینه اثرگذاری تحریم» است تا بدین صورت ایران برای همیشه تا حد زیادی تحریم‌ناپذیر شود.

حال سوال کلیدی که باید به آن پاسخ دهیم این است که چرا کارآیی تحریم نفتی آمریکا بر صادرات نفت ایران با موفقیت همراه است؟

در این زمینه برای بررسی تحولات بازار جهانی نفت در برهه‌های مختلف و تأثیر عوامل مختلف بر صادرات نفت ایران در دوره‌های تحریمی و پاسخ به پرسش مطرح شده با محمدصادق جوکار، سرپرست مؤسسه مطالعات بین‌المللی انرژی به گفت‌وگو نشستیم. این مصاحبه در دو بخش منتشر می‌شود.

مشروح بخش نخست مصاحبه به شرح زیر است:

*چرا آمریکا در دوره اول تحریم به واردکنندگان نفت ایران معافیت تحریمی می‌داد؟

در موضوع صادرات نفت ایران همواره ابهاماتی جدی وجود دارد که این ابهامات می‌تواند منشا تحلیل‌های غلطی نسبت به تحریم نفت ایران باشد. برای نمونه یک مورد از ابهامات این است که در دوره نخست تحریم، با وجود به اوج رسیدن تحریم‌ها و اجماع جهانی بر تحریم صادرات نفت ایران، میزان صادرات کمتر از یک میلیون بشکه در روز نشد، اما در دوره دوم تحریم، با وجود تحریم یک جانبه آمریکا مقدار صادرات نفت ایران به ناگهان نزدیک به صفر شد. در نتیجه ظاهرا تحریم دور دوم از تحریم دور اول شدیدتر بود که تاثیرگذاری بیشتری داشت، درحالی که شواهدی عکس این قضیه نیز وجود دارد. می‌خواستم شما فروش نفت ایران در سایه تحریم‌ها را در سیر تحولات بازار جهانی نفت تحلیل کنید. اینکه دقیقا چه اتفاقی می‌افتد و تحلیل درست چیست؟

پیش از هر گونه تحلیلی درباره بازار نفت، ابتدا باید نظم حاکم بر این بازار شناسایی و تحلیل شود و ببینید هر یک از مؤلفه‌های کلیدی اثرگذار بر آن در طول برهه‌های زمانی مختلف چه تغییری می‌کنند. در نتیجه وقتی اتفاقی در بازار نفت رقم می‌خورد که برای ما نامفهوم است و معنی آنها را متوجه نمی‌شویم، به‌دلیل این است که ما نظم حاکم بر آن را درک نکرده‌ایم.

در سال ۵۸ تنش ایران با آمریکا به مرحله‌ای رسید که سفارت این کشور ازسوی دانشجویان انقلابی به‌عنوان لانه جاسوسی تسخیر شد، اما آیا در جریان چنین تنشی با آمریکا، این کشور صادرات نفت ایران به همه جهان (صفرکردن از طریق آثار ثانویه تحریم) را هدفگذاری تحریم قرار داد؟

چرا پس از اعمال تحریم دوره اول که به بهانه پرونده هسته‌ای ایران قبل برجام بود، آمریکا برای تحریم نفت ایران معافیت مرحله‌ای در نظر می‌گیرد؟ و چرا وقتی ترامپ به یکباره از برجام خارج شد در سال ۲۰۱۸، هدف‌گذاری صادرات صفر نفت ایران را دنبال کرد؟

در تحریمی که آمریکایی‌ها در ۱۳ مِی ۱۹۹۳ دنبال آن بودند که موسوم به تحریم داماتو بود که بعد لیبی از ذیل آن حذف شد و تنها شامل ایران شد (Iran sanction act)، رئیس‌جمهوری آمریکا برای اعمال این قانون تحریمی به ایران معافیت می‌داد. می‌دانید که رئیس‌جمهوری آمریکا می‌تواند معافیت تحریمی ایجاد کند و یک سری executive order در نظر گیرد. خلاصه کلام اینکه چرا این اتفاق‌های متفاوت درباره تحریم نفت ایران می‌افتد؟ پاسخ به این پرسش‌ها را شما با مراجعه و بررسی نظم جهانی انرژی خواهید فهمید.

درباره همین تحول آخری که اشاره کردید چرا آمریکا به خریداران نفت ایران معافیت می‌داد؟

درباره اینکه چرا رئیس‌جمهوری آمریکا به ایران معافیت تحریمی می‌داد به‌دلیل این بود که نظم جهانی انرژی در آن برهه زمانی این موضوع را ایجاب می‌کرد، زیرا در آن برهه اولویت با security و امنیت عرضه و سیطره مقولاتی چون پیک عرضه و پایان‌پذیری/کمیابی منابع نفتی بود و وقتی که امنیت عرضه از بین برود، بازار به سود صادرکننده می‌شود.

یعنی آمریکایی‌ها این گونه استدلال می‌کردند که در صورت تحریم نفت ایران، بازار با کمبود عرضه مواجه می‌شود، وقتی که بازار با کمبود عرضه روبه‌رو شود، قیمت  افزایش می‌یابد و از آنجا که آمریکا واردکننده نفت است از این اتفاق ضرر می‌کند. به همین دلیل آمریکا در آن برهه به ایران معافیت می‌داد تا امنیت عرضه‌ نفت تامین شود. خودش را هژمون (قدرت برتر) جهانی می‌داند و تأمین امنیت کالاهای راهبردی جهان را نیز یکی از وظایف خود می‌داند.

در دوره نخست تحریم‌ها وقتی آمریکایی‌ها می‌خواستند نفت ایران را تحریم کنند، برای ایران معافیت در نظر می‌گرفتند. اداره اطلاعات انرژی این کشور را مکلف بود که هر دو ماه یکبار یک گزارش تحت عنوان «جهانِ نفت منهای ایران» ارائه دهد و در این گزارش توضیح دهد که برای نمونه اگر نفت ایران کامل از بازار بیرون برود، چه اتفاقی برای قیمت نفت می‌افتد سپس بر این مبنا تا سطحی، فروش نفت ایران را دچار محدودیت می‌کردند که قیمت جهانی نفت تحت تاثیر قرار نگیرد. پس چرا آمریکا برای فروش نفت ایران معافیت ایجاد می‌کرد؟ زیرا اولویت بازار نفت با امنیت عرضه بود.

*مفهوم Techno-Politics چگونه معادلات بازار نفت را تغییر داد؟ 

چه شد موقعیت بازار جهانی نفت از اولویت امنیت عرضه تغییر کرد؟

 از سال ۲۰۱۰ به بعد کم کم یک مفهومی در عرصه بین‌المللی ایجاد شد که بنده آن را تکنوپالیتیکس (Techno-Politics) نامگذاری کرده بودم، منتها زیرا چشم ما رنگی نبود، کسی حرف ما را قبول نمی‌کرد. یعنی بنده از سال ۲۰۱۲ بر نقش «اثرگذاری متقابل فناوری-سیاست» بر بازار جهانی نفت تاکید می‌کردم تا اینکه در صفحه ۶۴ کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۲۰ مفهومی تحت عنوان Poli-TECH مطرح شد یعنی سیاست و تکنولوژی. بنده مقاله‎ای درباره مفهوم Poli-Tech را هم منتشر کردم که پیوندی است میان راهبردها (politics) و فناوری (Technology).

در این مفهوم جدید راهبردهای سیاسی، امنیتی و انرژی کمک می‌کند که چه نوع فناوری توسعه پیدا کند. برای نمونه برای توسعه آن سوبسید می‌دهد. یعنی فشار سیاسی و پالیتیکال در حوزه انرژی ایجاد می‌کند تا فناوری‌هایی مانند هیدرولیک فرکچرینگ و حفاری افقی توسعه پیدا کنند و حاصل این تکنوپالیتیک این می‌شود که نفت شِیل در بازار نفت ورود می‌کند.

جالب اینکه حوزه تاثیرگذاری Techno-Politics فقط محدود به داخل خاک آمریکا نبود، بلکه رفتارهای دقیق بین‌المللی را نیز شاهد هستیم. برای نمونه در دوره نخست تحریم‌ها بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ تولید نفت شیل (نفت صخره‌های شنی) آمریکا سه میلیون بشکه در روز افزایش یافت. وقتی تولید شِیل بالا می‌رفت، عرضه زیاد می‌شد و قیمت جهانی نفت افت پیدا می‌کرد. چون هزینه تولید نفت شیل آمریکا گران‌تر از مابقی نفت‌ها است، زودتر به نقطه سر به سر می‌رسید و خود به خود از بازار بیرون می‌رفت.

آمریکا برای حل این مشکل چه کرد؟

به‌طور دقیق سه میلیون بشکه نفت را با عنصر پالیتیکال (سیاسی) از بازار نفت بیرون کرد. یعنی نفت ایران، نفت لیبی و یک بخشی از نفت ونزوئلا و حتی به تعبیری نفت سوریه را از بازار بیرون کرد تا ۳ میلیون بشکه نفت از بازار خارج شود و جا برای نفت شیل آمریکا باز شده و با افزایش عرضه نفت شیل در بازار، قیمت جهانی نفت هم پایین نیاید.

وقتی به تحولات بازار نفت نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید که از اواسط سال ۲۰۱۴ به بعد قیمت نفت یکباره افت می‌کند. این اتفاق تحت تاثیر چه نظمی می‌افتد؟ ماجرا از این قرار است که دولت عربستان می‌بیند که دولت اوباما با ایران قرارداد هسته‌ای منعقد کرده است و عنوان می‌کند که قرار است خاورمیانه را نیز ترک کند، پس با خود می‌گوید چرا باید کاهش عرضه بدهد تا قیمت به نفع آمریکا رشد کند؟

در نتیجه عربستان در بازار نفت تا اواخر سال ۲۰۱۶ به هیچ‌وجه دخالت نکرد و قیمت به ناگهان افتاد. اما در سال ۲۰۱۶ نیز چون خط مقاومت اقتصاد نفتی کشورهای صادرکننده نفت زودتر از خط مقاومت نفت شیل به رغم کاهش تولید آن شکست، تولیدکنندگان متعارف اوپک و غیراوپک وارد همکاری با یکدیگر برای کاهش عرضه و مدیریت قیمت شدند. البته عربستان به شدت در آن زمان تحت فشار مولفه های «تکنو-پلیتیکی» فشار دولت ترامپ نیز بود.

*تاثیر سیاست انرژی ترامپ و جریان محیطزیستی‌ها بر بازار جهانی نفت

پس از رفتن اوباما و آمدن ترامپ چه تغییری در بازار نفت رقم خورد؟

سال ۲۰۱۶ ترامپ بر سر کار می‌آید. ترامپ می‌آید به عربستان می‌گوید که رویکرد اوباما در بازار نفت را تغییر می‌دهد. مگر رویکرد ترامپ چیست؟ رویکرد اوباما محیط‌زیستی بود اما سیاست ترامپ تقویت جایگاه سوخت‌های فسیلی است. سپس ترامپ مفهوم انرژی دامینَنس (Energy Dominance) را مطرح می‌کند، یعنی «سیطره بر بازار انرژی».

شما در استراتژی امنیت ملی ترامپ که در اواخر سال ۲۰۱۷ منتشر شد، سه ستون مشاهده می‌کنید که در ستون دوم و سوم Energy dominance یعنی سیطره بر جهان انرژی اعلام شده است و اتفاقا تعریف کرده است که منظورش از این سیطره چیست.

در نتیجه ترامپ از معاهده محیط زیستی پاریس بیرون می‌آید و به دنبال توسعه سوخت‌های فسیلی می‌رود. به این ترتیب مصرف زغال سنگ که در دوره اوباما کاهش یافته و در سال ۲۰۱۵ نسبت به سال ۲۰۱۰ به ۴۰ درصد رسیده بود دوباره روند افزایشی می‌گیرد، همچنین یک افزایش عرضه‌ای نیز با توسعه انقلابی نفت نامتعارف آمریکا در بازار جهانی نفت اتفاق افتاد.

در دوره ترامپ پیش‌نویس «قانون نوپک» نیز در کنگره تحت سیطره جمهوری‌خواهان تهیه شد. در این پیش‌نویس قانون برای قیمت نفت محدوده تعیین شد که نه خیلی افزایش یابد، زیرا مصرف‌کننده نهایی در آمریکا دچار مشکل می‌شد و نه خیلی کاهش یابد به طوری که تولیدکننده نفت شیل آسیب نبیند.

اگر عرضه‌کنندگان نفت جهانی به چنین اقدامات مخرب به حال آمریکا اقدام می‌کردند، دولت ترامپ آنها را تحریم می‌کرد، حتی اگر عربستان باشد. معنی عملیاتی این تهدید این بود که دولت ترامپ به دنبال سطح قیمت نفت بین ۴۵ تا ۵۵ دلار باشد و اوپک هم می‌بایست در همین بازه قیمتی رفتارش را تنظیم کند. به همین دلیل شما شاهد توئیت ترامپ پس از هر نشست اوپک بودید. در نتیجه ترامپ با اجرای این politics، تولید نفت شیل آمریکا را به ۸ میلیون بشکه در روز رساند.

اما در کنار این اتفاق، یک روند حاشیه‌ای هم در حال شکل‌گیری است و آن «جریان محیط زیستی‌ها» است. این جریان حاشیه‌ای، برخلاف مخالفت‌های ترامپ، کم‌کم تبدیل به جریان اصلی شد و تلاش می‌کرد با افزایش سهم انرژی‎های نو در سبد انرژی دنیا به کاهش آلایندگی هوا کمک کند. با قدرت گرفتن این جریان در کشورهای دیگر به ویژه اروپایی‌ها، در تقاضای نفت و زغال سنگ یک افت محسوس اتفاق افتاد.

پس در دوران ترامپ بازار نفت تحت تاثیر دو جریان یا ترند قرار می‌گیرد: ۱- افزایش عرضه نفت با حمایت از صنعت شیل، ۲- کاهش تقاضا تحت تاثیر جریان محیط‌زیستی‌ها. در نتیجه یک over-supply در بازار نفت اتفاق می‌افتد که عرضه از تقاضا پیشی می‌گیرد.

دلیل صفر شدن صادرات نفت ایران در دوره دوم تحریم‌ها چه بود؟

در وضعیت عرضه مازاد نفت over-supply چه اتفاقی می‌افتد؟ پس کفه امنیت انرژی از عرضه‌کننده به مصرف‌کننده تغییر می‌کند؟

گفتیم پیش از سال ۲۰۱۲ امنیت برای عرضه‌کنندگان نفت وجود داشت، اما اکنون امنیت برای طرف تقاضا ایجاد شده است. وقتی عرضه نفت بیشتر از تقاضاست، مصرف‌کننده می‌تواند گزینش کند که از کی نفت بخرد. در نتیجه ترامپ در بازگردانی تحریم‌های ایران دیگر معافیت مرحله‌ای نداد و یکباره سیاست صفر کردن آن را در پیش گرفت. هم بازار با عرضه جایگزین همراه بود و هم اینکه تصمیم‌گیران نفتی ایران در سال‌های گذشته،‌ به ایمن‌سازی بازار برای صادرات خود حتی فکر هم نکرده بودند.

*چرا چین در دوره ترامپ-روحانی واردات نفت از ایران را کاهش داد؟

اینجا یک سؤال مطرح می‌شود اینکه با توجه به مازاد عرضه در بازار نفت چرا در دوران ترامپ چین باید از ایران نفت بخرد؟ کما اینکه دیدیم واردات نفت از ایران را در دولت ترامپ کاهش داد. البته پرسش بنده از جنبه تحولات بازار نفت است، وگرنه رفتارهای شرق ستیزانه دولت روحانی هم یکی از دلایل اصلی بوده است.

یک پاسخ به این پرسش مربوط به سیاست داخلی چین است که آنها می‌خواهند سبد واردات نفت خود را متنوع کنند و به این صورت امنیت انرژی خود را تامین کنند که بخش محدودی از نفت خود را از ایران از بابت متنوع‌کردن منابع وارداتی خود وارد می‌کرد، اما چرا واردات نفت خود را از ایران کاهش داد؟

پاسخ  به این پرسش به موضوعی برمی‌گردد که تحت عنوان «ضعف بازارسازی انرژی و ایمن‌سازی تقاضا برای صادرات نفت ج.ا.ایران» تعریف می‌شود. یعنی شما چطور می‌خواهید در شرایطی که عرضه‌کننده نفت متکثر است و مصرف‌کننده می‌تواند از بین عرضه‌کنندگان مختلف انتخاب کند، بازار چین را به دست آورید؟ سرانجام ممکن است از ابزار تخفیف قیمتی در رقابت با همتایان‌تان صادرکننده نفت بهره‌ بگیرید که در صورت عمل همسان آنها، یک جنگ قیمتی به ضرر عرضه‌کنندگان ایجاد می‌شود.

در نتیجه، اگر چین برای خرید نفت ایران دارای نوسان رفتاری است که یک زمانی نفت از ما می‌خرد و یک زمانی نمی‌خرد، به‌دلیل این است که الگوی ذهنی‌ برخی مسئولان پیشین وزارت نفت برای تحلیل بازار نفت بر اساس الگوی قرن بیستم است.

یعنی فکر می‌کنند اولویت بازار نفت همچنان با امنیت عرضه‌کنندگان است و عرضه‌کنندگان همچنان جایگاه برتر در جهان نفت دارند و مصرف‌کنندگان باید بیایند دم در وزارت نفت ایران و دیگر کشورها را بزنند التماس کنند که به ما نفت بفروش. این دو تحولی که تکنوپالیتیکس (Techno-Politics) ایجاد کرد یعنی افزایش تولید نفت شیل و توسعه تجدیدپذیرها برای کاهش تقاضا و ظهور مفاهیمی مانند پیک تقاضا، معادلات بازار نفت را تغییر داده است.

در نتیجه بسیاری از دولتمردان ما این دو مفهوم را نفهمیدند و بعد می‌گویند چرا چین از ایران در برخی برهه‌ها نفت نخریده است؟ برای نمونه آقای جهانگیری می‌گوید که چرا کشورهای مهمی مثل هند از تحریم‌های آمریکا پیروی می‌کند و از ایران نفت نمی‌خرد. سؤال این است که چرا باید هند از ایران نفت بخرد؟ اگر مفهوم بازارسازی را می‌فهمیدید این سوالات را نمی‌پرسیدید و به مردم آدرس غلط نمی‌دادید.

*دلایل اثرگذاری تحریم نفتی در دولت روحانی چه بود؟

یک پاسخ متداول درباره بی‌تمایلی چین و هند و دیگر کشورها به خرید نفت از ایران این است که خب ما تحریم هستیم و بنابراین کشوری از ما نفت نمی‌خرد. به نظر شما چقدر این تحلیل درست است؟ آیا اینکه چین در برهه‌ای از ما نفت نمی‌خرد به دلیل همراهی با تحریم بوده است؟

پرسش شما را این گونه پاسخ می‌دهم. تحریم نتیجه‌ی فرآیندِ ناکارآمد سیاست‌گذاری دولت است نه عامل ناکارآمد شدن سیاست‌گذاری دولت. یعنی دولت پیشین یک دوره‌ای به دلیل فهم غلط از تحولات بازار نفت ناکارآمدی‌ها و اشتباهات استراتژیکی داشته‌ است که تحریم توانسته با استفاده از آن ناکارآمدی اثرگذار شود.

نخست در بحث تحریم‌ها باید بین دو مفهوم تفاوت قائل شد، یکی بحث «اعمال تحریم» است که آمریکا به خاطر منافع زیاده‌خواهانه‌اش تصمیم گرفته است تحریم را علیه ایران اعمال کند. یکی بحث «اثرگذاری تحریم» است. اثرگذاری تحریم از کجا اتفاق می‌افتد؟ از مکانیزم‌های ضعف ساختاری سیاستگذاری انرژی دولت در بازارسازی.

دوم نفت ایران و دیگر انواع نفت‌ به‌دلیل ویژگی‌های مشخص آن قابل شناسایی است. یعنی چه؟ یعنی منشأ نفت با بررسی API آن مشخص می‌شود. صادرکننده‌ نفت ایران هم که شرکت ملی نفت است و حتی در ایران موقعیت صادرات نفت هم مشخص است و از خارک این اتفاق رخ می‌دهد، مسیر انتقال نفت هم با توجه به اینکه ۵۰ پالایشگاه نفت ایران را می‌خرند مشخص است.

در نتیجه صادرات نفت ایران قابل ردیابی است و آمریکا می‌تواند روی جریان صادرات نفت ایران فشار بگذارد تا آن را حذف کند. بازار نفت هم با مازاد عرضه روبه‌روست و دیگران می‌توانند جای ایران را بگیرند. از طرفی فناوری هم به مصرف‌کنندگان کمک کرده است که می‌توانند با ترکیب انواع دیگر نفت، نفت موردنیاز پالایشگاه خود را تامین کنند و دیگر مثل قرن بیستم نیست که بگویند این پالایشگاه فقط با نفت ایران کار می‌کند.

راهکار واکنشی در آن زمان چه بود؟ یکی تقاضاسازی داخلی در بخش پتروپالایش داخلی برای کاهش خام‌محوری در صادرات نفت. دوم اینکه اگر هم نفت خام بخواهید صادر کنید، باید آن را ایمن کنید از طریق روشهای نظیر نظیر Total Trade، Equity Oil، Buy Demand، Spill Over، Diplomatic Marketing، Strategic Partnership، LfO و …

پس دلیل نخست تحریم‌پذیری ایران مربوط به اصرار دولت‌های گذشته بر خام‌فروشی نفت بوده است. ایران تا وقتی خام‌محور باشد تحریم‌پذیر است. پس اگر تحریم‌ها روی تو اثر می‌گذارد، به خاطر قوتِ تحریم نیست، به‌دلیل نقطه ضعف تو در خام‌فروشی نفت است. به‌دلیل این است که پالایشگاه نساختی.

زمانی که وزیر سابق نفت عنوان می‌کرد پالایشگاه مارجین اقتصادی ندارد و ما نمی‌سازیم، نشان می‌داد که متوجه نیست بازار بین‌المللی نفت، سیاست‌زده‌ترین بازار جهانی است، امنیتی‌ترین بازار کالاهای جهانی است و باید به این بازار فقط نگاه اقتصادی نداشت، نگاه امنیت انرژی داشت، اما گروه پیشین وزارت نفت این کار را نکرد و بر طبل خام‌فروشی کوبید. از طرفی دیگر به‌عنوان دلیل دوم، در همان سیاست خام‌فروشی نفت هم بازارسازی نکرد، در نتیجه تحریم را اثرگذار کرد.

سال گذشته ۳ تا ۴ میلیارد دلار فرآورده نفتی ایران صادرات شد. مگر در اوج فشار حداکثری آمریکا نبود؟ پس چطور فرآورده ایران فروخته شد؟ زیرا فرآورده نفتی مانند نفت مبدا اُریجین ندارد و آمریکا نمی‌تواند تشخیص دهد که این بنزین یا گازوئیل تولید ایران است یا خیر. از طرفی عرضه‌کنندگان این فرآورده نیز متنوع هستند و دیگر تنها شرکت ملی نفت نیست. حجم محموله‌های فرآورده کوچکتر است و متقاضیان آن متعددند، نه صرفا ۵۰ پالایشگاه. پس اثرگذاری تحریم‌های کنونی محصول ناکارآمدی و نفهمیدن روندهای بازار نفت در گذشته‌ است.

ممنون از توضیحاتی که ارائه کردید. به عنوان جمع‌بندی بحث، شما فرمودید که فهم غلط دولت روحانی از تحولات بازار نفت و غفلت از بازارسازی برای نفت ایران سبب شد که چین برای مدت حدودا دو سال تمایلی به خرید نفت از ایران نداشته باشد. البته بی‌شک رفتارهای دولت یازدهم و دوازدهم نیز در کنار تحولات بازار نفت در نبود تمایل چین نقش داشته است، اما به هر حال می‌توان با ایجاد وابستگی متقابل و بازارسازی، کشورهایی مانند چین را با ایران همراه کرد، زیرا هر دو کشور از این جهت که در بلوک مقابل آمریکا قرار دارند منافع مشترک‌شان بهم گره خورده است.

بله اگر اجازه دهید، در بخش دوم مصاحبه به صورت عملیاتی و اجرایی به این موضوع بپردازیم که چگونه می‌توانستیم بازارسازی نفتی کنیم که نکردیم. چه روش‌هایی وجود دارد که استفاده نکردیم، بعضی از این موارد که امکان بیان عمومی دارد را با هم بررسی کنیم. 

آدرس منبع

اشتراک گذاری
برچسب‌ها:

مطالب مرتبط

Leave a comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *