دو دهه قبل وقتی در پی یک لرزهنگاری وسیع در بستر آبهای خلیج فارس، وجود یک مگافیلدگازی ارزشمند به اثبات رسید، اراده توسعهای کشور برای بهرهبرداری از این ذخیره گرانبها بسیج شد، از میانه دهه ۷۰ شمسی تا اواسط سالهای دهه ۹۰ یعنی به مدت قریب ۲۰ سال مفهوم «توسعه میدان پارس جنوبی» و تولید گاز در بالاترین میزان ممکن یک «اصل راهبردی» برای صنعت نفت ایران محسوب میشد، این گزارش البته مجالی برای طرح و بحث درباره برخی اشتباهات راهبردی یا کجرویهای عملیاتی در خلال برخی از این سالها نیست، اما همین قدر اشاره کنیم که تغییراتی در روند توسعه یا طرحریزی مدل توسعهای آزمون و خطا در برخی از سالهای این دوره سبب شد مفهوم توسعه این میدان به کلافی پیچیده تبدیل شود، فشارها و محدودیتهای بیرونی همچون تحریمهای ابتدای دهه ۹۰ نیز مزید بر علت شد و نه تنها روند توسعه این میدان در بخش ایرانی را با کندی مواجه ساخت، بلکه از آن مهمتر مدل توسعه آن را با تغییر روبهرو ساخت. برای مثال، در حالی که از ابتدا برای تولید LNG با تکیه بر تولید برخی فازهای این میدان طراحی گستردهای صورت گرفته بود، اما با تغییراتی که در سطوح ارشد دولتها رخ داد از اواسط دهه ۸۰ مدل زنجیره توسعه پارس جنوبی تغییر کرد و طرحهای LNG نیز عملا به محاق فراموشی روانه شد.
یا در رویهای دیگر، در شرایطی که همکاری وسیع با شرکتهای خارجی دارای دانش فنی و تجربه عملیاتی یک گزینه موثر در شتاببخشی به توسعه میدان پارس جنوبی بود، اما مقاومتهایی فاقد ادله موجه اقتصادی – فنی و صرفا با تکیه بر اندیشه اجرای عملیات توسط ایرانیها سب شد تا تغییری اساسی در شکل اجرا و زمانبندی توسعه این میدان رخ بدهد که نمونه اوج آن طرح توسعه ۳۵ ماهه فازهاست، طرحی که هم سبب اتلاف منابع شد و هم در نهایت گرهی از روند توسعه این میدان باز نکرد.
هرچند باید این نکته را هم یادآور شد که مشارکت شرکتهای ایرانی در عملیات توسعه این میدان سبب تقویت بنیه توسعهای کشور شد، اما این اتفاق مثبت در اثر «مشارکت» شرکتهای داخلی حادث شد، در حالی که تفکر ضربهزننده به توسعه این میدان (یا شاید در تفسیری موسع، تفکری که به کلیت توسعه ملی ایران ضربه زد) با نفی هر نوع همکاری با شرکتهای خارجی همراه بود.
به هر روی کار توسعه این میدان با همه این فراز و فرودها، در ۲۰ سال گذشته به سرانجام رسیده است، ایران توانست در دوره کاری دولتهای یازدهم و دوازدهم تاکنون، ظرفیت تولید گاز طبیعی از میدان مشترک با قطر را به حدود ۶۶۰ میلیون مترمکعب در روز افزایش دهد و پیشبینی کارشناسان مطلع این است که با نصب و راهاندازی پنج سکوی گازی پارس جنوبی در فازهای ۱۳، ۱۴ و ۲۴-۲۲ تا پایان سال ۹۸، حدود ۷۰ میلیون مترمکعب نیز بر ظرفیت پیشین تولید روزانه گاز غنی افزوده شود.
هشدار بهموقع برای مدیران فردا
از زمان افتتاح نخستین فازهای پارس جنوبی (۲ و ۳) در اواخر دهه ۷۰ تا چند ماه قبل، شنیدن خبر توسعه فازهای پارس جنوبی به یکی از رویدادهای مرسوم صنعت نفت ایران تبدیل شده بود، حالا اما با شرایط فعلی باید تنها منتظر تعیین تکلیف فاز ۱۱ و به سرانجام رسیدن چند سکوی باقیمانده در فازهای ۱۳ و ۱۴ و ۲۲-۲۴ باشیم، هرچند به تولید رسیدن همین سکوها و بهویژه فاز ۱۱ نیز با افزایش تولید هیدروکربور از مخزن همراه خواهد بود، اما مسئله مهمتر این است که باید عصر «توسعه» در پارس جنوبی را پایانیافته تلقی کرد، حالا دیگر همه اراده توسعه ملی ایران باید برای نگهداشت تولید مخزن بسیج شود، آنگونه که ارزیابیهای فنی نشان میدهد وضعیت تولید در برخی فازهای این میدان به دلیل مختصات مخزن و بالارفتن تدریجی عمر (دوره بهرهبرداری) در حال افت است، از این پس باید جای واژه «توسعه» را در ادبیات کانونی پارس جنوبی با واژه «نگهداشت تولید» تغییر داد، آنچه مسلم است هشدار و تذکر ماههای اخیر برخی مدیران صنعت نفت درباره فرا رسیدن دوره تمرکز بر مسئله نگهداشت تولید در پارس جنوبی را باید یک هشدار مبارک و ارزشمند قلمداد کرد. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که برخی تفکرات مدیریتی ترجیح میدهند در کادر تصویر پرزرق و برق توسعه و بهرهبرداری حضور داشته باشند، اما برخی مدیران حرفهای که با دردهای دوره توسعه پارس جنوبی آشنایی دارند ترجیح دادهاند درباره ضرورتهای «فردا» تذکر بدهند و اینکه اگر به مسئله نگهداشت تولید از میدان پارس جنوبی توجه نشود، دودش در چشم نسل بعدی ایرانیان خواهد رفت و همه آنچه در این میدان صرف شده است با چشم پوشیدن احتمالی بر ضرورتهای نگهداشت تولید تهدید میشود.
زمستان تولید و تهدید امنیت انرژی
برآوردهای فنی و کارشناسی این احتمال را با جدیت مطرح میکنند که از حوالی سال ۱۴۰۰ شمسی و با فرض تولید حداکثری از این میدان، کاهش تولید از میدان آغاز خواهد شد، در خوشبینانهترین حالت هم این وضعیت در فاصله زمانی میان سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۴ رخ خواهد داد. به تعبیری دیگر دولت سیزدهم جمهوری اسلامی به هر حال با پدیدهای به نام کاهش تولید از بزرگترین منبع تامین انرژی کشور مواجه خواهد شد، اما چرا این کاهش تولید عامل یک تهدید ملی است؟
ما در یک دهه گذشته بخش قابل توجهی از انرژی کشور را به ذخایر گازی گره زدهایم، تامین انرژی در دورترین روستاها و شهرها هم بر عهده گاز طبیعی قرار گرفته است، همچنین دو صنعت مهم و کلیدی پتروشیمی با خوراک گاز و پالایشگاه دریافتکننده میعانات گازی هم بر محور و به اتکای تولید باثبات ذخایر گازی ایران شکل گرفته است، بخش عمدهای از همه اینها به اتکای تولید گاز از مخزن پارس جنوبی است، اما باید یادمان باشد که سخاوت مخزن هم حد و حصری دارد، وجود آب در داخل مخزن پارس جنوبی و احتمال بالا آمدن آن که به شکلگیری تله ی گازی منجر میشود تهدیدی «احتمالی» نیست، بلکه یک واقعیت فنی است که باید برای مواجهه با آن برنامهریزی دقیق داشت. ما در مرکز مطالعات اقتصادی سرزمین انرژی به این نتیجه رسیدهایم که باید سطح هشدار را نسبت به همه احتمالاتی که در مخزن پارس جنوبی در خلال یک دهه آینده ممکن است رخ دهد بالاتر برد، به همین دلیل از آن به عنوان یک مولفه تهدیدزا برای امنیت ملی یاد میکنیم.
بر همین اساس، مواجهه با رویدادهای قابل پیشبینی که بر سرشت و سرنوشت اقتصاد کل کشور تاثیر دارد نیازمند تدوین یک «راهبرد ملی غیرقابل تغییر» است. در ابتدای همین گزارش یادآور شدیم که در فاصله سالهای میانی دهه ۸۰ تا ابتدای دهه ۹۰ و به دلیل تغییر دولت، ریل توسعه پارس جنوبی تغییر کرد، همین تغییر ریل «بدموقع» و اشتباه سبب شد تا اصل توسعه با یک شبهبحران مواجه شود که بخش قابل توجهی از انرژی برنامهریزی دولت بعدی به رفع و حل آن اختصاص یافت. ما اکنون نیازمند این هستیم که با یک اجماع فنی – مدیریتی، راهبرد ملی غیرقابل تغییری برای مواجهه با افت تولید میدان پارس جنوبی تدوین کنیم که تغییر دولتها و تغییر تفکرات قادر به تغییر آن نباشد.
چه باید کرد؟
البته پاسخ دادن به این دغدغه که از نظر فنی چه باید کرد در صلاحیت ما نیست، اما برخی رویکردها و اندیشههایی که میتواند برای موفقیت عملیات نگهداشت تولید در پارس جنوبی و نجاتبخشی این میدان از تهدیدهای پیش رو خطرآفرین باشد قابل پیشبینی و ارزیابی است. بر اساس تجربیات فنی پیشین، مواجهه با افت تولید در پارس جنوبی نیازمند «فشارافزایی گاز در مخزن» است، اما همین فعالیت فنی دو پیشنیاز اساسی دارد که وجود سازه مستحکم برای تحمل تجهیزات در سکوهای بهرهبرداری و در اختیار داشتن کمپرسورهای فشارافزایی گاز است، به ویژه این کمپرسورها با طراحی و متالوژی ویژه، یک تجهیز خاص در صنعت نفت محسوب میشوند که تاکنون در صنعت نفت ایران نه ساخته شده و نه تجربه استفاده از آن را داریم.
خطر محتمل دقیقا در همین نقطه شکل میگیرد، اینکه در تلاش برای دسترسی به این تکنولوژی، بخواهیم فرصتسوزی کنیم بزرگترین تهدیدی است که میشود متصور شد.
مشابه همین تجربه را در دوره توسعه پارس جنوبی داشتهایم؛ دورانی که تفکر «همه چیز ساخت داخل» به اندیشه غالب و مسلط بر شریان توسعهای کشور تبدیل شده بود، اما کسی هزینه ناشی از تاخیر در توسعه به دلیل معطلی کشور در دسترسی به فناوری یا تجهیزات را حساب نمیکرد.
دولت سیزدهم برای مواجهه با شرایط افت تولید پارس جنوبی، گزینههای «انتخابی» ندارد، شرایط مخزن به گونهای است که به هر روی چنین اتفاقی رخ خواهد داد، مدیران حرفهای هم این موضوع را تذکر دادهاند، پس لازم است از الان به فکر مواجهه با شرایطی باشیم که ستون تامین انرژی کشور را تهدید میکند، در مسیر این مواجهه باید از شعارگرایی و تصمیمهای پوپولیستی پرهیز کرد، باید از تجربههای دوران توسعه این میدان درسی گران آموخت و برای ورود به عصر نگهداشت تولید تدبیر کرد.
هانی تبریزی
هفتهنامه سرزمین انرژی