// // گفت و گو با خسرو معتضد به مناسبت یکصدسالگی صنعت پالایش/ بخش دوم - نفتاب
نفتآب
نفتآب

گفت و گو با خسرو معتضد به مناسبت یکصدسالگی صنعت پالایش/ بخش دوم

فت و گو با خسرو معتضد، روزنامه نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر که در سه سال گذشته مشغول نوشتن تاریخ صنعت نفت ایران یا به روایتی شاهنامه نفت بوده، سرشار از اشارات و ذکر حواشی تاریخی درباره نحوه شکل گیری پالایشگاه نفت آبادان در یکصد سال پیش است که خواندن آن با
لحن زبان خاص خودش خالی از لطف نیست. بخش دوم این گفت و گو را در ادامه می خوانید.

ایرانیان نفت را چگونه می شناختند؟

در ایران قدیم تمامی آتشکده ها نزدیک چاه های گاز بودند، این را یک آلمانی به نام شولتس هولتس در زمان رضاشاه کشف کرد؛ موبدان زرتشی ایران در گذشته ١٢ چوب مقدس را با گاز روشن می کردند و اگر فرد پول
بیشتری می پرداخت، موبدان حتی می توانستند شعله گاز را بیشتر کنند؛ منطقه نفتون در مسجد سلیمان نیز مرکز یکی از چاه های بزرگ گاز و محل قرارگیری آتشکده بزرگ بوده است و تمامی اینها دلیلی برای اثبات دانش و تسلط ایرانیان در استفاده از نفت و گاز بوده است؛ آتشکده های
بزرگ دیگری نیز در مسجد سلیمان، خراسان و فارس قرار دارد که همه اینها در کنار چاه های گاز بوده است.

به هر حال ویلیام ناکس دارسی افرادی با تجربه و فوق العاده در زمینه زمین شناسی و باستان شناسی را استخدام کرد که یکی از این افراد ژاک دمورگان باستان شناس بود که کتاب های بسیاری نیز از مشاهدات ١۵ ساله
خود درباره ایران نوشته است؛ او در نامه هایی که به همسر جوانش نوشته، آورده است: «من در جایی هستم که تمام زمین و آبی که از آن می گذرد، سرشار از قیر است؛ درجه آفتاب شدید است و غذایی موجود نیست و آب گرم می خورم.»

دمورگان پس از استخراج نفت در ایران به ونزوئلا رفت و پانزده سال بعد معادن نفت آنجا را نیز کشف کرد.

خسرو معتضد 1

وقتی در سال ١٩٠١ امتیاز نفت ایران به مبلغ ١۵ هزار لیره به انگلیسی ها داده می شود، ۴٠ هزار لیره رشوه نیز پرداخت و بعد قرار می شود که دولت ایران نفت خودش را در اختیار اینها بگذارد؛ در دوره ناصرالدین شاه نیز کمپانی های مختلفی شروع به این کار کرده بودند، ولی به
نفت نرسیده بودند؛ در سال ١٨۵٧ یک کنسول انگلیس گزارش زیبایی از وجود نفت در ایران می دهد و خیلی دقیق می گوید: «ایرانی ها متوجه اهمیت نفت نیستند، ولی مثل چشمه از بعضی نقاط می جوشد و آنها برای حیوانات جرب از آن استفاده می کنند.»

پادشاهان سلسله قاجار تنها طلا و نقره را ثروت می دانستند و برای تامین مخارج خزانه همایونی قراردادها و امتیازهای بی حساب وکتابی در ازای مبالغی بسیار ناچیز از طلا و نقره به خارجی ها می دادند که امتیاز
کشف نفت نیز با توجه به همین نقطه ضعف به قیمتی ناچیز به کمپانی دارسی اعطا شد.

ویلیام کنت لوفتوس باستان شناس انگلیسی نیز در همان زمان از وجود نفت در ایران گزارش می دهد، او می نویسد: «ایرانی ها نفت و منگنز را می شناختند و آن را پترولیوم اطلاق می کردند؛ ولی آنها تنها طلا و
نقره را ثروت می دانستند و آن را برای اعلیحضرت می خواستند و ارزش نفت را نمی شناختند.»

چرا نفت در دنیا اهمیت داشت و در ایران نه؟

آنچه که نفت را در دنیا ارزشمند کرد، مسئله کاهش صید نهنگ بود، در آمریکای جنوبی کشتی های زیادی نهنگ صید می کردند که مهم ترین کاربرد آن استفاده از روغن آنها برای روشنایی بود. استفاده از روغن نهنگ که به آن ماده روشنایی می گفتند بسیار مرسوم بود. با کم شدن تعداد
نهنگ ها و انقراض نسل برخی از انواع آنها، آمریکایی ها به دنبال ماده ای دیگر برای روشنایی بودند که کم کم متوجه خاصیت روشنایی و گرمایی نفت شدند؛ آن زمان کسی باور نمی کرد نفت می تواند تمدن جدید بشر را پایه ریزی کند بنابراین استفاده از نفت فقط جنبه دارویی داشت
و با شناخت خاصیت روشنایی و گرمایی، نفت کم کم به عنوان یک سوخت جدید مطرح شد و دنیا به اهمیت این ماده سیاه پی برد.

برگردیم به پالایشگاه آبادان، اصلا چه شد که منطقه آبادان برای ساخت پالایشگاه انتخاب شد؟

وقتی دارسی امتیاز کشف نفت در ایران را امضا کرد، به این امید بود که نفت فراوانی در ایران کشف می کند که استخراج آن احتیاج به تلمبه های عظیم ندارد و با توجه به مزد ناچیز کارگر در ایران می تواند به ثروت هنگفتی دست پیدا کند. او واقعا اعتقاد داشت ایران روی اقیانوسی
از نفت خوابیده است و در هر نقطه آن اگر چاهی حفر شود به نفت خواهد رسید.

فیلیپ رینولدز اسکاتلندی برای کمپانی دارسی کار می کرد و در زمان حدود هفت سال در چند نقطه از ایران چند چاه حفاری می کند که هیچ یک به نفت نمی رسد در آخرین تلاش اکتشافی او، حفاری چاه در منطقه نفتون
مسجدسلیمان انجام می شود که در اوایل، کار با شرایط ناامیدکننده ای پیش می رود تا اینکه درست در زمانی که همه ناامید شده بودند، ناگهان در ساعت ۴ صبح روز ۵ خرداد ١٢٨٧ شمسی یکی از چاه ها شروع به فوران می کند. پس از ارائه گزارش کشف مقادیر قابل توجهی نفت در ایران
موضوع تصفیه نفت خام و احداث یک پالایشگاه در ایران مطرح می شود.

انتخاب محل کنونی برای احداث پالایشگاه آبادان به دلیل نزدیکی این محل به دریا و رودخانه اروند رود بود، محلی که امروزه پالایشگاه آبادان در آن قرار گرفته است، سنگستان بود که از آن در روایت های مختلف
تاریخی بسیار یاده شده است؛ در گذشته به این منطقه عبادان و یا محمره (مهمان راه) می گفتند؛ در زمان ساسانیان بصره نیز پاسراه بوده به معنای پلیس راه و جایی بوده است که راه بان ترددهای دریا و خشکی را مراقبت می کرد که بعدها این پاسراه به بصره تغییر شکل یافت.

به هر حال عملیات احداث پالایشگاه آبادان در زمینی که متعلق به شیخ خزعل بوده است، آغاز می شود؛ در کتاب ها درباره محل احداث پالایشگاه آبادان آمده است: «از نظر جغرافیایی منطقه مذکور فاقد پوشش گیاهی
بوده و فقط یک مرداب ٨٠٠ هکتاری را تشکیل داده است؛ اما از جنبه تجاری بدون گفت و گو باید اذعان داشت محل خوبی را برای مقاصد بعدی خود انتخاب کرده بودند؛ از نظر تکنیکی برای کارگاه کشتی سازی که نقشه آن در لندن طراحی شده بود، واجد شرایط اساسی بوده و از لحاظ ژئومتریک
در نزدیک ترین فاصله میان معادن نفت ایران و محل استخراج آن واقع شده است.»

ساخت پالایشگاه آبادان با توجه امکانات بسیار اندک آن زمان و شرایط خاص محیطی چگونه انجام شد؟

این کار در نوع خودش یک شاهکار است و هنر انگلیسی ها برای تبدیل این منطقه بی آب و علف که یک مرداب بزرگ نیز در آن قرار داشت، به هر حال قابل تحسین است.

 آنها موفق شدند با اجرای طرح های ابتکاری باتلاق را بخشکانند و عملیات تسطیح و زیرسازی را به خوبی انجام دادند؛ سپس باراندازها را ایجاد کردند و چادرها جای خود را به قایق و کشتی دادند؛ یک خبرنگار فرانسوی
با نام مستعار جیمز کوک از فقر و بدبختی ایرانیان در آن زمان و کلاهی که سر آنها رفته نوشته است و می گوید: در ساخت پالایشگاه آبادان ایرانیان اکثرا در کارهای کارگری و باربری به کار گرفته شدند و سرکارگران و تکنیسین ها را از اروپا آوردند.

به هر حال بنای عظیمی به نام پالایشگاه ساخته شد که یکی از شاهکارهای صنعت دنیا بود؛ در سال ١٩٣٧ قیمت این پالایشگاه ١۵٠ میلیون لیره بود که در زمان ملی شدن صنعت نفت به ٨٠٠ میلیون لیره رسید؛ آن زمان
یک پاسبان حقوقش ۶ تومان بود، و حقوق یک وزیر نیز ٣٠٠ تومان بود.

در برخی توصیفاتی که درباره احداث پالایشگاه آبادان آمده است: «یک بنای زره پوش مرکب از برج های طبقه دار، دالان های سرپوشیده، چلیک های بزرگ استوانه ای زیر آسمان ایران ایجاد شد، در جایی که کاشتن درخت
هنر بود، درخت کاشته شد.»

انتقال جرثقیل ها، پل ها و تجهیزات در آن زمان کار بسیار سختی بود که از طریق رودخانه و با کشتی و با نیروی دست انجام می شد، حمل تجهیزات نیز از طریق حیوانات نظیر گاو، شتر و قاطر انجام می شد؛ انگلیسی
ها برای انجام کار هزاران کارگر بومی را استخدام کردند و کم کم نیز یک عده کارگر هندی نیز به آبادان آوردند که بعدها به دلیل این که مزد بیشتری می خواستند، آن ها را به کشورشان بازگرداندند.

کارگرانی که در کوه ها زندگی می کردند، کم کم کارگر پالایشگاه شدند و انگلیسی ها تمام سعی شان این بود که اینها در همین مرحله بماننند و نمی خواستند کارگران تبدیل به هنرور، تکنسین  و مهندس شوند؛ حقوق
این کارگران در آن دوره روزانه ۴ ریال بود.

حضور انگلیسی ها در آبادان تغییراتی را در فرهنگ منطقه ایجاد کرد؟ این تغییرات فرهنگی شامل چه مواردی می شد؟

نباید از این حقیقت غافل شد که حضور انگلیسی ها در آبادان نظم و انضباط را در مردم منطقه نهادینه کرد و وضعیت بهداشت را به نحو قابل ملاحظه ای بهبود بخشید؛ یک روزنامه نگار ٩٠ ساله به نام ترقی که بعدها معاون بانک رهنی و معاون وزیر دارایی ایران شد، در این باره می
گوید: «در زمانی که ما در خراسان زندگی می کردیم وضعیت بهداشت به نحو اسفباری ضعیف بود؛ صابون و وسایل بهداشتی و فرهنگ استفاده از آن وجود نداشت و لباس ها دکمه نداشت و با بند بسته می شد.»

ایرانیان اگر چه دارای تمدن عظیمی بودند و در زمان ساسانیان و در دوره کوروش، از قاشق و چنگال برای صرف غذا استفاده می کردند و تختخواب داشتند و در بشقاب طلا و روی میز غذا می خوردند، اما با حمله مغول
فرهنگ ایران به کلی نابود شد و بیشتر شهرهای ایران از بین رفت و سرزمین ایران ایلیاتی شد.

در دوره صفویه مجددا شهرنشینی در ایران پیشرفت کرد. در این دوره شهرهای ما از پاریس و لندن جلوتر بود، مثلا در حالی که پاریس ٣٠٠ هزار نفر و لندن ۶٠٠ هزار نفر جمعیت داشت اصفهان که پایتخت ایران بود یک
میلیون و ١٠٠ هزار نفر جمعیت داشت. البته در زمان حمله افغان ها مجددا تمدن و مظاهر مترقی فرهنگ ایرانی از بین رفت. بنابراین به هر حال مردم منطقه آبادان و بومیان جنوب خوزستان در زمان انگلیسی ها زندگی مدرن را از آنها آموختند و کم کم کار، تفریح و زندگی رنگی دیگر
یافت.

انگلیسی ها مناطق بریم و بوارده را اطراف پالایشگاه آبادان ایجاد کردند، این دو کلمه عربی است، آنها در آن زمان در این دو محله بهشتی ساختند که دارای ساختمان هایی با برق، آب لوله کشی و آشامیدنی سالم،
دستگاه های گرما زا و سرمازا و یخچال بود؛ آقای یعقوبی نژاد که از کارکنان قدیم شرکت نفت است و فعالیت های او در آبادان هنوز هم ادامه دارد، می گوید: «آن زمان از تمامی طبقات به آبادان می آمدند.»

مثلا با لوله کشی شدن آب در خانه های اطراف پالایشگاه آبادان، سیستم لوله کشی وارد نظام ساخت و ساز ساختمان های ایرانی شد و کم کم نهادینه شد.

کفیشه که یکی از محلات در آبادان است، مختصر شده همان کافی شاپ است. در آن زمان در این محل سمبوسه هایی که از سوی کارگران هندی پخته می شد به شدت رواج داشت و به همین روال بود که به مرور زمان در این
محل یک تمدن ایرانی، انگلیسی، عربی، هندی شکل گرفت.

آیا دست ایرانی ها که خود مالک اصلی این ثروت خدادادی بودند، به این امکانات می رسید؟

انگلیسی ها در آبادان ۵٠ باشگاه رفاهی و ورزشی از جمله باشگاه های دوچرخه سواری، گلف، قایقرانی و … ایجاد کردند. اما آنها ایرانی ها را به حساب نمی آوردند و حتی به پزشکان ایرانی که با بورس شرکت نفت
ادامه تحصیل می دادند، اجازه استفاده از این امکانات را نمی دادند که یکی از دلایل ملی شدن صنعت نفت در سال های بعدی، همین گزارش پزشکان ایرانی از تبعیض ها به مقامات بالاتر بوده است.

آنها بهترین داروها را به خانواده های انگلیسی می دادند و برای بیماران ایرانی داروهایی بی کیفیت درنظر می گرفتند؛ بریم و بوارده را درست در جایی ساختند که دود پالایشگاه به آن سمت نمی رفت و خود و خانواده
هایشان در این خانه ها اسکان یافتند، اما دود همیشه به سمت ایرانی ها می رفت و خانواده ها همیشه مریض بودند.

انگلیسی ها برای ساکت کردن ایرانی ها شیره کش خانه ها را برای کارگران ایرانی راه اندازی کردند تا آنها علاوه بر خرج پولشان، آرام شده و دست از اعتراض بردارند؛ به مجلات پول می دادند تا مطالبی غیرواقعی
درباره پرداخت حق و حقوق کارگران چاپ کنند.

آنها آنقدر تبختر و غرور کاذب داشتند که حتی زنان انگلیسی را که در آستانه زایمان بودند سوار کشتی های ارتش انگلیس می کردند و کشتی به آبهای آزاد بین المللی در خلیج فارس می رفت تا آنها بچه های خود را
در خاک ایران به دنیا نیاورند و در ثبت محل تولد این بچه ها برای مثال می نوشتند: کشتی شورهام متعلق به اعلیحضرت انگلیس و تمامی این رفتارها بود که به مرور باعث خشم و نفرت ایرانی ها می شد و زمینه های ملی شدن صنعت نفت را فراهم آورد.

بهره مادی ایرانی ها از استخراج نفت چه بود؟

حسین مکی در مقاله ای درباره بیلان کار شرکت نفت سابق ایران و انگلیس ظرفت مدت ۵٠ سال می گوید: «از ١٩٠١ تا ١٩۵٠ کل عایدات نفت ٢٩٠ میلیون لیره بوده است علاوه برآن ۵٠٠ میلیون لیره سهم انگلیسی ها به عنوان سرمایه گذاری و درست کردن چاه ها بوده است؛ آنها ظرف مدت ۵٠
سال شرکت های متعددی تاسیس کردند که شرکت نفت استخراجات اولیه، شرکت نفت یرمه و شرکت نفت بختیاری از آن جمله بوده است؛ سهم ایران در مدت ۵٠ سال استخراج نفت تنها ١٠۵ میلیون لیره بوده است.»

خسرو معتضد 7

او همچنین نقل می کند: «ظرف مدت ۵٠ سال شرکت نفت سابق ٣ میلیارد و ٢٢۶ میلیون و ۶۶٠ هزار تن نفت از چاه های نفت ایران استخراج کرد که در این میان این وجوه را پرداخت کرده است:
– مبلغ پرداختی به صاحبان سهام ١١۵ میلیون لیره بوده است که برخی از خوانین بختیاری و خانواده های بزرگ ایرانی نیز جزو این سهامداران بودند.
– مبلغ پرداخت شده به دولت انگلیس بابت مالیات ١٧۵ میلیون لیره چون این شرکت در شهر گلاسکو به ثبت رسیده بود.
– مبلغی که در این مدت به منظور توسعه عملیات شرکت از درآمد برداشت و به مصرف می رسد، حدود ۵٠٠ میلیون لیره بود که تنها مبلغ دریافتی دولت انگلستان ٧٠ میلیون لیره از دریافت مالک اصلی بیشتر بود که یک معامله کلاه برداری بود.
– حدود ٩٠ شرکت فرعی شامل شرکت نفت انگلیس و عراق، شرکت نفت انگلیس و بحرین، شرکت نفت بریتیش نفتکش و … ایجاد شد که تمامی این ها متعلق به خودشان بود و این در حالی بود که طبق قراردادها ایرانی ها نیز باید در این شرکت ها سهم داشته باشند.

آدرس منبع

اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *