// // سیاست‌های بهینه‌سازی مصرف گاز در بخش‌­های خانگی و تولیدی - نفتاب
نفتآب
نفتآب
سیاست‌های بهینه‌سازی مصرف گاز در بخش‌­های خانگی و تولیدی

سیاست‌های بهینه‌سازی مصرف گاز در بخش‌­های خانگی و تولیدی

سیاست‌های بهینه‌سازی مصرف گاز در بخش‌­های خانگی و تولیدی

شدت مصرف انرژی در صنایع و مصرف سرانه انرژی خانوار، تابع عوامل گوناگونی است. مصرف انرژی به قیمت حامل‌های انرژی، رفتار و عادات جامعه (فرهنگ عمومی)، تکنولوژی به‌کارگرفته‌شده در وسایل و تجهیزات و دیگر عوامل بستگی دارد. تغییر قیمت انرژی، به‌عنوان سیاست اقتصادی و تغییر در رفتار و عادات خانوارها به‌عنوان سیاست فرهنگی، مصرف انرژی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

برخی سیاست‌گذاران در بحث مدیریت مصرف انرژی، بر سیاست‌های اقتصادی، بخصوص افزایش بهای حامل‌های انرژی تمرکز دارند. عده‌ای دیگر معتقدند از آنجا که حامل‌های انرژی در بخش تولیدی، به‌عنوان نهاده استفاده می‌شود و در بخش خدماتی نیز یکی از عوامل اساسی رونق این بخش است، افزایش قیمت حامل‌های انرژی، قیمت‌های سایر کالاها و خدمات را بیشتر از پیش‌بینی‌ها افزایش می‌دهد و سبب رکود و تورم پی‌درپی می‌شود، بنابراین برای جلوگیری از تورم و افزایش رفاه و به‌منظور استفاده بهینه از ذخایر انرژی می‌توان از سیاست‌های فرهنگی به‌خوبی کمک گرفت. تأثیر بلندمدت و کوتاه‌مدت سیاست‌های فرهنگی و تأثیرگذاری آن بر مصرف گاز طبیعی که اکنون بخش قابل‌توجهی از سبد انرژی کشور را تشکیل می‌دهد، در بخش مصرف خانگی و تولیدی دارای اهمیت فراوانی است و نیاز به بررسی همه‌جانبه دارد.

تغییر در رفتارها یا به عبارتی، فرهنگ مصرف و استفاده بهینه از انرژی در بلندمدت، نتایج ارزشمندی دارد و توجه به این مهم با توجه به گستردگی دستگاه‌های فرهنگی در کشور بسیار مؤثر است. برخلاف سیاست‌های فرهنگی که افق بلندمدت را مدنظر قرار می‌دهد، ابزارهای اقتصادی در کوتاه‌مدت، آثار خود را نشان می‌دهد و در نتیجه با تغییراتی که این سیاست‌ها در دیگر بخش‌های اقتصادی ایجاد می‌کنند، می‌توانند بهره‌وری و کارایی انرژی یا برعکس تورم و رکود را برای اقتصاد به همراه داشته باشند. در این مقاله، تقاضای کل گاز طبیعی به‌عنوان مهم‌ترین حامل انرژی که بیش از ۷۰ درصد سبد انرژی کشور را شامل می‌شود، به دو بخش خانگی و تولیدی تقسیم شده است.

مصرف گاز طبیعی در بخش خانگی برای ایجاد رفاه و در بخش تولیدی برای کسب سود، صورت می‌گیرد. سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی در بهینه‌سازی مصرف انرژی در بخش خانگی و بخش صنعت اثرات متفاوتی دارد. خانواده‌ها انرژی را برای پخت‌وپز و همچنین حرارت و برودت ساختمان‌ها، مصرف می‌کنند و از این طریق مطلوبیت و رضایت کسب می‌کنند. انرژی در واحدهای تولیدی، به‌عنوان نهاده به‌کار گرفته می‌شود و تولیدکنندگان انرژی را با هدف کسب سود، مصرف می‌کنند و اقتصاد با تغییرات هزینه انرژی، در مدار توسعه یا رکود قرار می‌گیرد. از آنجایی که میزان اثرگذاری سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی بر بخش خانگی و تولیدی متفاوت است، به‌صورت نظری این موضوع که کدام‌یک از این سیاست‌ها در کدام بخش خانگی و تولیدی، تأثیری بیشتری دارد، بررسی می‌کنیم.

تقاضای بخش خانگی

تقاضای بخش خانگی، بخشی از تقاضای کل اقتصاد برای انرژی است که توسط خانواده‌ها و برای تولید گرما یا سرما و تنظیم دمای محل زندگی در فصل‌های مختلف، همچنین برای پخت‌وپز، حمل‌ونقل و استفاده از وسایل و دستگاه‌ها به‌منظور کسب مطلوبیت صورت می‌گیرد. خانواده‌ها مقدار حامل‌های انرژی را بر اساس جغرافیای منطقه، فرهنگ، درآمد، قیمت کالاهای جانشین و مکمل و سایر شرایط درخواست می‌کنند. استفاده از حامل‌های انرژی برای زندگی ضروری است و جانشینی برای آن وجود ندارد، اما حامل‌های انرژی جانشین همدیگر می‌شوند، بنابراین با افزایش قیمت حامل‌های انرژی، مصرف‌کنندگان مصرف انرژی را کاهش خواهند داد و تجهیزات، وسایل کم‌مصرف و فرایندهای مناسب را جایگزین انواع پرمصرف می‌کنند. آنچه در بخش خانگی و برای خانواده‌ها مهم است، به‌دست آوردن حداکثر مطلوبیت با توجه به میزان درآمد و قیمت کالاهاست.

هر خانواده برای حیات و براساس عادت و رفتار خود نیاز به مقداری انرژی دارد. برای حیات بشر یک حداقل انرژی نیاز است و تأمین آن در اولویت قرار دارد. این حداقل انرژی با افزایش قیمت، تغییر نمی‌کند. مصرف انرژی به‌صورت طبیعی بیشتر از این حداقل است. در سبک زندگی بشر در قرن اخیر، مصرف انرژی خانواده‌ها با حداقل مصرف انرژی فاصله زیادی دارد و بسیار بیشتر است. هرچه سرانه مصرف انرژی افزایش یابد، نگرانی برای تأمین آن هم بیشتر می‌شود و نیاز و اصلاح سیاست‌های اقتصادی و سیاست‌های فرهنگی برای کاهش مصرف انرژی اجتناب‌ناپذیر می‌شود. آمارهای جهانی نشان می‌دهد مصرف سرانه انرژی در کشورمان بسیار بالاتر از میانگین جهانی است.

تقاضای بخش تولیدی

منظور از تقاضا انرژی در بخش تولیدی، میزانی از حامل‌های انرژی است که بنگاه‌های اقتصادی برای تولید کالا و خدمات نیاز و درخواست دارند. انرژی در بخش تولیدی، به‌عنوان نهاده مصرف می‌شود. تقاضای برای انرژی به‌عنوان نهاده تولید، تابعی از قیمت انرژی خواهد بود و تا جایی که تولید نهایی انرژی با قیمت حامل‌های انرژی برابر شود، این درخواست وجود دارد. میزان مصرف انرژی، هزینه‌های تولید و در نتیجه سود تولیدکننده را که هدف اصلی تولید است، تحت تأثیر قرار می‌دهد.

شدت مصرف انرژی، یعنی میزان انرژی که برای تولید مقدار معینی محصول نیاز است. شدت انرژی در صنایع و به‌ویژه صنایع عمده کشور مانند صنایع پتروشیمی، صنایع سیمان و… در مقایسه با صنایع مشابه در کشورهای دیگر بیشتر است. بازده برخی از صنایع مثل نیروگاه‌های حرارتی تولید برق، پایین است. به این معنا که برای تولید مقدار معینی انرژی الکتریکی میزان بیشتری حامل‌های انرژی بخصوص گاز طبیعی در مقایسه با موارد مشابه در دیگر کشورها، مصرف می‌شود. بالا بودن شدت مصرف انرژی در صنایع، نشان می‌دهد سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی می‌تواند شدت مصرف انرژی را در صنایع و در نتیجه مصرف انرژی را کاهش دهد.

تولید انرژی گاهی محصول یک واحد تولیدی است، مانند تولید گاز یا تولید برق در پالایشگاه‌های گازی یا نیروگاه‌های تولید برق. گاز طبیعی و سایر حامل‌های انرژی گاهی برای واحدهای تولیدی نهاده است، یعنی در تولید یک محصول استفاده می‌شود. در نیروگاه‌های حرارتی، گاز طبیعی مصرف و برق به‌عنوان محصول تولید می‌شود، بنابراین در یک نیروگاه حرارتی که برای تولید برق، گاز طبیعی مصرف می‌شود، افزایش قیمت گاز طبیعی، هزینه‌های تولید برق را افزایش می‌دهد و در نتیجه سود تولید برق، کاهش می‌یابد. از آنجایی که هدف بنگاه‌های تولیدی، رسیدن به بالاترین سطح سود است، لذا سیاست‌های اقتصادی و افزایش قیمت حامل‌های انرژی سبب تغییراتی برای کاهش شدت انرژی در کارگاه‌های تولیدی می‌شود و سیاست‌های فرهنگی نیز که به کاهش مصرف انرژی منجر می‌شود، مورد استقبال مدیران صنایع قرار می‌گیرد.

سیاست‌های فرهنگی بهینه‌سازی مصرف انرژی

سیاست فرهنگی برای بهینه‌سازی مصرف انرژی، مجموعه‌ای از ارزش‌ها و اصولی است که به‌کارگیری آنها سبب کاهش مصرف انرژی می‌شود. سیاست‌های فرهنگی از طریق نظام تعلیم و تربیت با توجه به ساختار اجتماعی و از طریق روش‌های ارتباطی و برجسته کردن ارزش‌ها شکل می‌گیرد و در گذر زمان به رفتارها و عادات اجتماعی تبدیل می‌شود. این سیاست‌ها در واقع با هدف آماده‌سازی ذهنی و فرهنگی جامعه طراحی و از طریق عناصر فرهنگی تنظیم می‌شود و اعتقادها و باورها را برای استفاده مطلوب از منابع محدود انرژی، برای فائق آمدن بر مشکلات پیش رو آماده می‌کند.

در مسیر دستیابی به مدل مصرف بهینه، فرهنگ نشئت‌گرفته از آیات و روایات دین مبین اسلام و اهمیتی که شرع به مدیریت بهینه مصرف انرژی داده است و نقشی که یافته‌های علمی در این زمینه در اختیار ما قرار می‌دهد، برای جاری‌سازی در سبک زندگی ایرانی اسلامی، جامع و کامل است. نمونه‌های فراوانی از دریای بیکران تعالیم الهی در این زمینه وجود دارد. در آیات قرآن کریم داریم: کلوا واشربوا و لاتسرفوا انّه لا یحبّ المسرفین قل مَن حرّم زینه‌َ الله الّتی اخرج لعباده و الطیبات من الرّزق (اعراف، ‌۳۱ و ۳۲). بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید. خداوند متعال اسراف‌کنندگان را دوست ندارد. (ای پیامبر) بگو چه کسی زینت‌ها و روزی‌های پاکیزه‌ای را که خداوند برای بندگانش قرار داده، حرام و ممنوع گردانیده است؟! و همچنین: «انّ المُبذرینَ کانُوا اخوان الشیاطینُ لربهُ کَفوراً». بی‌تردید تبذیرکنندگان برادران شیاطین‌اند و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود.

تبذیر به معنای تباه ساختن نعمت و زیاده‌روی در بهره‌ گرفتن از منابع است. سیاست فرهنگی بر مبنای آموزه‌های دینی، نقشی مهمی در استفاده صحیح از منابع تجدیدناپذیر دارد. از طرف دیگر تحقیقات و نتایجی که از آنها به‌دست می‌آید، به‌خصوص بایدها و نبایدهای علمی که میزان مصرف انرژی برای فعالیت‌ها و نحوه استفاده صحیح از وسایل انرژی‌بر را مشخص می‌کند و اصول کلی که پدران و مادران و فرزندان در محیط خانه، اداره و مکان‌های عمومی و آموزشی لازم است بدانند، مبنای مناسبی برای سیاست‌های فرهنگی است و بسط و گسترش آنها در جامعه، اقتصاد کشور را در استفاده مطلوب از منابع به‌خوبی یاری می‌دهد.

نکته مهم در بررسی نظری این موضوع، سطح و میزان اثرگذاری سیاست‌های فرهنگی بر تقاضای انرژی در بخش خانگی و تولیدی است. به عبارتی، سیاست‌های فرهنگی چگونه مصرف بخش خانگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در نتیجه این سیاست‌ها، چگونه رفاه عمومی تغییر می‌کند؟ این سیاست‌ها، چگونه مقدار تولید و سود تولیدکنندگان را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

سیاست‌های اقتصادی بهینه‌سازی انرژی

سیاست‌های اقتصادی شامل سیاست‌های پولی و مالی و ارزی است که توسط دولت در جهت دستیابی به اهداف اقتصادی و هدایت اقتصاد در شرایط رونق و رکود و کاهش اثرات نامطلوب بحران‌های خارجی بر اقتصاد داخلی، اتخاذ می‌شود. این سیاست‌ها از طرق تغییر نرخ مالیات، تغییر هزینه دولت، فراهم نمودن اعطایی تسهیلات و اوراق مشارکت و اتخاذ سیاست ارزی اعمال می‌شود. سیاست‌های اقتصادی که تقاضای انرژی در بخش خانگی و تولیدی را تغییر می‌دهد، از طریق تغییر قیمت حامل‌های انرژی، ایجاد محدودیت مصرف، وضع مالیات یا پرداخت یارانه و یا هرگونه سیاستی که درآمد مصرف‌کننده یا سود بنگاه‌ها را تحت تأثیر قرار دهد، اعمال می‌شود.

سیاست‌های اقتصادی سبب تغییر درآمد مصرف‌کننده و سود بنگاه‌های تولیدی می‌شود. با فرض اینکه کشش درآمدی مصرف‌کننده مثبت باشد، با افزایش درآمد میزان مصرف انرژی خانوار افزایش می‌یابد، در این صورت هر سیاستی که درآمد را افزایش دهد، میزان مصرف انرژی نیز افزایش خواهد یافت. در صورت کاهش درآمد، مصرف انرژی کاهش می‌یابد. با این فرض افزایش قیمت و سیاست‌های که باعث کاهش درآمد می‌شود، کاهش مصرف انرژی را در پی دارد.

در بخش تولیدی، وضعیت مصرف انرژی از منظر تأثیرات ساختاری و شدتی مهم هستند. افزایش قیمت حامل‌های انرژی در واقع، سود بنگاه را کاهش می‌دهد و با فرض اینکه این افزایش قیمت، قابل انتقال به مصرف‌کننده نباشد، عاملی برای کاهش شدت انرژی در بخش تولیدی خواهد شد.

کاهش شدت انرژی در بخش تولیدی یعنی اینکه تولیدکننده، همان میزان تولید را با مصرف انرژی کمتری تولید خواهد کرد. برای کاهش شدت انرژی به یک بازه زمانی و استفاده از تکنولوژی بهتر و استفاده از یافته‌های علمی برای کاهش مصرف نیاز است. هزینه دستیابی به تکنولوژی برتر با هزینه شدت انرژی بالا مقایسه می‌شود و بنگاه براساس حساب سود و زیان انتخاب خواهد کرد که از تکنولوژی بهتر و کاهش شدت انرژی استفاده کند یا با همان فناوری قدیمی، شدت بالای انرژی را بپذیرد و هزینه آن را با قیمت بالاتر پرداخت کند. این موضوع اهمیت دستورالعمل‌ها و قوانین و مقرراتی را که توسط سیاست‌گذاران طراحی می‌شود نشان می‌دهد.

سیاست‌های مناسب برای بخش‌های خانگی و تولیدی

سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی، سبب کاهش مصرف انرژی در بخش تولیدی و بخش خانگی می‌شود. در بخش خانوار به‌دلیل نیاز به انرژی برای رفاه، امکان تغییر ساختار فرهنگی در برای استفاده بهینه از انرژی وجود دارد و به نظر می‌رسد سیاست‌های فرهنگی کارایی بهتری در بخش خانوارها دارد. کشور ما دارای مبانی ارزشمند فرهنگی و دستگاه‌های توانمند اجرایی برای اثرگذاری بر فرهنگ مصرف خانوارهاست. برای نمونه با برنامه‌ریزی در آموزش‌وپرورش که دستگاه قدرتمندی در پهنه فرهنگی کشور محسوب می‌شود، می‌توان مصرف انرژی در خانه‌ها را به میزان زیادی کاهش داد. به‌طور کلی ابزارهای سیاست‌های فرهنگی در کشور می‌تواند رفتار و عادات مصرفی خانواده‌ها را به‌سرعت تحت تأثیر قرار دهد و سبب مصرف بهینه انرژی شود.

در بخش تولیدی به دلیل اهمیت حساب سود و زیان که هدف بنگاه‌های اقتصادی است، اعمال سیاست‌های اقتصادی سبب تصمیم‌سازی برای تغییر فرآیندها و استفاده از تکنولوژی بهتر در جهت کاهش شدت انرژی خواهد شد. افزایش قیمت انرژی، واحدهای تولیدی را به سمت استفاده بهینه از تکنولوژی برتر و تجهیزات کم‌مصرف ناگزیر می‌سازد. البته این مهم در شرایطی رخ خواهد داد که واحدهای تولیدی توان تغییر تکنولوژی و فرصت بازسازی را داشته باشند و تکنولوژی به‌راحتی در اختیار آنها باشد، در غیر این صورت افزایش قیمت حامل‌های انرژی سبب افزایش قیمت محصول و افزایش قیمت محصول سبب تورم و مشکلات اقتصادی و اجتماعی می‌شود.

براساس آمارهای منتشرشده در حال حاضر شاخص‌های انرژی در کشورمان مطلوب نیست. در مورد شاخص مصرف سرانه انرژی در سال ۱۳۹۰ به ازای هر نفر ایرانی ۱.۹۳ تن معادل نفت خام انرژی مصرف شده است که ۵ برابر کشورهای هند و پاکستان، دو برابر چین و ترکیه و ۶۸ درصد بیشتر از متوسط مصرف سرانه انرژی در جهان است. در سال ۱۳۹۰ شدت مصرف در کشور ۶۱۹.۵ تن معادل نفت خام در میلیون دلار بوده که این میزان ۹ برابر کشور ژاپن و نروژ است، افزون بر این ۵ برابر کشور ترکیه، ۳ برابر عربستان و ۴ برابر متوسط دنیا است.

با این حال برخی از گزارش‌های منتشرشده، نشان می‌دهد در طول سال‌های گذشته وضع مصرف سرانه و شدت انرژی نه‌تنها بهبود نیافته، بلکه وضع بدتر شده است. یکی از اهداف افزایش قیمت‌ها، بهینه‌سازی مصرف انرژی است، در صورتی که این هدف محقق نشود آثار آن در تورم و رکود اقتصادی، آشکار می‌شود. پیش از اتخاذ هر تصمیمی برای افزایش قیمت حامل‌های انرژی، شایسته است زمینه بهره‌وری انرژی از طریق سهولت به‌کارگیری تکنولوژی‌های نوین فراهم شود. افزایش قیمت حامل‌های انرژی در نبود فناوری و فرهنگ‌سازی، سبب افزایش قیمت محصولات می‌شود و افزایش قیمت‌ها، سلسله‌وار ادامه می‌یابد و اقتصاد را در تورم و رکود و جامعه را در بحران‌های ناخواسته غرق می‌کند. با این توضیح هم سیاست‌های اقتصادی و هم سیاست‌های فرهنگی با رعایت الزام‌هایی در استفاده بهینه از منابع، موثر و مورد تأکید است. انتخاب مناسب سیاست‌ها برای هرکدام از بخش‌ها تأثیر عمیقی بر مدیریت مصرف بهینه انرژی دارد.

امین عربی

آدرس منبع

اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *